06 November, 2012

My Photo Gallery ------------------------- تصاویر من


احمد هاشمی کارمند سابق وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران
مترجم سه زبانه سران سه قوه، روزنامه نگار آزاد


 احمد هاشمی در سال 1356 خورشیدی برابر با سال۱۹۷۷میلادی در شهر قم متولد شد. او مدرککارشناسی خود را درعلوم سیاسی از دانشگاه تهران اخذ نمود و در مقطعکارشناسی ارشد در مطالعات آمریکا از دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجه فارغ التحصیل شد
.
او در ژانویه ۲۰۰۸ (اواخر سال 1386) به عنوان کارشناس اداره کل تشریفات و مترجم زبانهایانگلیسی، ترکی و بعضاًعربی به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. به هنگام اوج گیری حرکتهای اعتراضی مردم در سال ۲۰۰۹ (سال 1388) او به طور فعالانه در اعتراضات دمکراسی طلبانه جنبش سبز شرکت کرد. احمد هاشمی در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۲ (سال 1391) برای نمایندگی مجلس ثبت نام نمود ولی پس از اعتراض به رد صلاحیت خود توسط شورای نگهبان، با مشکلات عدیده ای روبرو شد.

وی به همین دلیل و مسایل دیگر در ماه مه ۲۰۱۲ از کار خود اخراج گردید. از اوایل ماه مه ۲۰۱۲ او شروع به همکاری با روزنامه های اصلاح طلب نظیر شرق و اعتماد نمود. به دلیل داشتن اطلاعات طبقه بندی شده در مورد برنامه های تسلیحاتی رژیم، او به طور مستمر مورد تهدید، شکنجه روانی و محدودیت هایی قرار گرفته و نهایتا با دریافت تهدید به مرگ از ایران گریخت و اکنون به عنوان پناهنده سیاسی در ترکیه به سر می برد. وی هم اکنون به عنوان نویسنده و روزنامه نگار با رسانه های فارسی زبان و بین المللی همکاری می کند.

AHMAD HASHEMI
Iranian Independent/ Freelance Journalist,
Former Iranian Foreign Ministry Employee, Trilingual Translator-Interpreter of the Three Branches of I.R.IRAN Government (English, Arabic & Turkish)



Ahmad Hashemi, was born in extremely conservative city of Qom in 1977. He earned a Bachelor’s Degree in Political Science at the University of Tehranand has a Master’s Degree in American Studiesfrom the Iranian Foreign Ministry’s School of International Relations.

In January 2008, he joined the
Ministry of Foreign Affairsas an EnglishTurkishand occasionally Arabic interpreter. When the popular uprising began in 2009, he was actively involved in the pro-democracyGreen Movement protests. In early 2012 he nominated to run forparliamentary election but was disqualified by theGuardians Council.

For this and other reasons, he was summoned and dismissed from his job in May 2012.
From early May 2012, he began to contribute articles for the leading reformist dailies such asShargh andEtemaadnewspapers. Because of his classified information with regard to some of the regime’s proliferation programs, Ahmad Hashemi was subject to constant threats, mental torture and restrictions.

He fled his country and currently isseeking political asylum in Turkey. In his work as a writer and freelance journalist, he contributes to Persian-language and international media.



تصاویر مربوط به دورانی که در وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران شاغل بودم:
My photos dating back to the times when I used to work for the Islamic Republic of Iran's Foreign Ministry:
Iranian President Mahmoud Ahmadinejad receives AllahshükürPashazade, Sheikh ul-Islam and Grand Mufti of the Caucasus and chairman of theReligious Council of the Caucasus.

Iranian Vice-President Rahimi receives Didymus Noel EdwinMutasa, Minister of State for Presidential Affairs and as the Secretary forAdministration of ZANU-PF in Zimbabwe.


Iranian Vice-President Rahimi receives Senator JulianFrancis, Ministry of Transport, Works, Urban Development and Local Government.


Iranian Vice-President Rahimi receives Regional Director ofWorld Health Organization (WHO), Alaeddin Alvan.


MINISTER OF HOUSING meets UN-HABITAT DIRECTOR


DEPUTY INTERIOR MINISTER meets UNHCR DELEGATION

Kofi Annan visits Iran


President AHMADINEJAD receives AZERBAIJANI Official

























































































































02 November, 2012

سودان، سپاه قدس و اسرائیل


Sudan, IRGC's Qods Force and Israel

اکنون و با نزدیک شدن جمهوری اسلامی به نیمه های چهارمین دهه عمر خود، تردید اندکی وجود دارد که ارسال تسلیحات و حضور، استقرار و فعالیتهای برونمرزی سپاه قدس، از اصلی ترین اهرم‌ های پیشبرد سیاست خارجی این رژیم است. صدور جنگ افزار و اقدامات تخریبی و تروریستی توسط شاخه برونمرزی سپاه پاسداران، در خدمت افزایش نفوذ منطقه ای ایران در جهت دست اندازی و مداخلات فزاینده به منظور حفظ و تحکیم گروهها و رژیمهای همسو و یا دست نشانده (بطور نمونه، بشار اسد در سوریه، حزب الله لبنان، حماس البته تا قبل از تحولات سوریه) و یا بی ثبات نمودن گروهها و رژیمهای غیر همسو (به عنوان مثال، گروه العراقیه عراق، جناح المستقبل در لبنان، دولت بحرین و جمهوری آذربایجان) می باشد. این مداخله جویی ها با گذشت زمان، تشدید یافته و در نمونه های اخیر، حضور مخرب و خونبار سپاه قدس درسوریه و اقداماتش در سودان، بخوبی قابل رویت می باشد.

اطلاعات کمی در مورد تهاجم هوایی چندی پیش به کارخانه اسلحه سازی یرموک در دسترس است. پیشتر هم گزارش‌هایی از سوی برخی رسانه‌های غربی درباره بمباران هوایی کاروان‌های انتقال جنگ‌افزار از سودان به دست اسرائیل منتشر ‌شده بود اما نفوذ چهار جنگنده این کشور تا عمق 1200 کیلومتری خاک این کشور بی سابقه بوده است. همچنین بر خلاف موارد گذشته، این اولین باری است که خارطوم علنا به وقوع این حمله اذعان و آن را محکوم و انگشت اتهام را متوجه اسرائیل نموده است. تل آویو اما، از اظهار نظر شفاف در این باره امتناع ورزیده است. به عقیده  بسیاری از آگاهان امر، این تهاجم هوایی برق آسا به کارخانه "یرموک" در جنوب خارطوم، عرصه کارزار غیرمستقیم بین رژیم های ایران و اسرائیل بوده است.
علیرغم وجود نقاط مبهم بسیار، آنچه مسلم است سودان و اریتره به عنوان دو کشور منزوی و دردسرآفرین قاره آفریقا، اتحادی اهریمنی با جمهوری اسلامی در کشتار و ارعاب مردم خود، ایجاد ناامنی در آفریقا و مخالفت کورکورانه با جهان غرب ایجاد کرده اند و بنابر اطلاعات و مستندات موجود، این دو کشور، با هماهنگی با ایران و حمایت از راهزنان دریایی و همکاری با گروههای تروریستی از قبیل الشباب، نقش عمده ای در ایجاد ناامنی، بی ثباتی و درگیری در شمال شرق قاره آفریقا و بویژه تنگه ژئواستراتژیک باب المندب و دریای سرخ و منطقه متلاطم شاخ آفریقا ایفا می کنند.
به نظر می رسد این ادعا که کارخانه مذکور، تحت مدیریت و یا حداقل نظارت سپاه قدس بوده است از بنیانهای تئوریک و امکان عملی لازم برخوردار بوده و نمی تواند سخنی به گزافه و بدور از حقیقت باشد. مایلم به سه دلیل عمده مبنی بر محتمل بودن وابستگی این کارخانه به سپاه قدس اشاره نمایم:

1-     سابقه اقدامات اینچنینی توسط سپاه قدس
سپاه قدس به عنوان یک گروه فرامرزی تروریستی که مبادرت به اقدامات خرابکارانه و جرایم مرتبط با تروریسم دولتی در اقصا نقاط جهان می نماید شناخته شده و چند سالی است که با هر چه آشکارتر شدن ماهیتش، این سازمان و فرماندهان ارشد آن در لیست سیاه تروریستی و یا تحریمی ایالات متحده، اتحادیه اروپا و دیگر کشورها و سازمانهای بین المللی قرار گرفته اند. بنابر آمارهای مختلف، بخش عمده درآمدهای نفتی، ثروت و سرمایه های کشور، به این سازمان و بخشهای تابعه آن تعلق داشته و مصروف ماجراجویی ها و اقدامات خرابکارانه در داخل و خارج از کشور می گردد.
بنابراین، اقدامات ایذایی و صدور فناوری نظامی و یا تسلیحات به گروهها و کشورهای گوناگون توسط این سازمان، مسبوق به سابقه می باشد و همکاری و حضور پاسداران در سودان نیز نمی تواند حیرت و تعجب آگاهان امر را موجب شود. به عنوان نمونه، در مواردی قبلی، شاخه برونمرزی سپاه پاسداران، با هدف پیشبرد برنامه های خود و ایجاد ناامنی و گسترش ترور در کشورهای نیجریه (این رسوایی تا حد قطع کامل پیوندهای سیاسی بین دو کشور پیش رفت)، گامبیا، نیجر و سنگال (این کشورها در اعتراض به صدور سلاح توسط سپاه قدس و اقدامات ایذایی این سازمان، روابط دیپلماتیک خود را با ایران به حالت تعلیق درآوردند)، لبنان (کمک به دست نشانده خود حزب الله)، افغانستان (طالبان و حزب اسلامی گلبدین حکمتیار)، و سوریه بطور آشکار و مخفی، به صدور تسلیحات و دانش تولید جنگ افزار پرداخته است. همچنین سپاه قدس، به حضور و فعالیتهای گسترده خود در عراق (در گذشته به شکل کمک به گروههای ستیزه جوی شیعه از جمله میلیشیای جیش المهدی به سرکردگی مقتدی صدر و گروه بدر، و در حال حاضر بهره گیری از دولت متفق و تحت نفوذ خود، نوری المالکی برای ارسال سلاح و کمک اطلاعاتی و نظامی به بشار اسد)، اریتره (صدور تسلیحات، تاسیس کارخانه مهمات سازی و حضور نظامی)، ونزوئلا و برخی کشورهای دیگر در آمریکای لاتین ادامه داده و با رفتار خصمانه و شیطنتهای سیاسی- امنیتی و تا حدی نظامی در کشورهای آذربایجان، بحرین و افغانستان، تمامیت و امنیت آنها را بارها مورد تهدید قرار داده است.

2-     عدم توانمندی داخلی سودان در تولید بومی تسلیحات
عمر حسن البشیر رهبر جنگسالار سودان، با خودکامگی، بیکفایتی و سوء مدیریت خود، میلیونها تن از شهروندانش را در دارفور و مناطق محل سکونت سیاهان در جنوب که امروزه کشور سودان جنوبی نامیده می شود، به کام مرگ کشانده و جنگهای داخلی بی حاصل و ویرانگر را موجب شده است. طبیعتا دولتی که از تامین مایحتاج روزانه شهروندان خود عاجز است و سالها با قحطی گسترده و آوارگان بیشمار خود، دست به گریبان است زمینه و توانمندی ساخت و ارسال تسلیحات به مقصد حماس، حزب الله لبنان و رژیم اسد در سوریه را ندارد. این رهبر منزوی و تحت تعقیب بین المللی (به موجب حکم دادگاه جنایات بین المللی لاهه)، انگیره و دلایل کافی برای همکاری اطلاعاتی، تسلیحاتی و نظامی با شاخه برونمرزی پاسداران جمهوری اسلامی را دارا می باشد. همکاری تنگاتنگ مقامات سودان جنوبی با اسرائیل نیز، می تواند موجبات خشم و بهانه بیشتر سردمداران خارطوم برای نزدیکی و اتکای هرچه بیشتر خود به سپاه قدس را فراهم آورده باشد.

3-     مشاهدات و اطلاعات شخصی
نگارنده این سطور، به جهت پیشینه شغلی اش به عنوان مترجم سابق وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی به مدت چهار سال و با اتکا به اطلاعات طبقه بندی شده و محرمانه خود، مبادرت سپاه قدس به ایجاد پایگاه نظامی و تولید تسلیحات در سودان را نیز به مانند دیگر کشورهای دارای وضعیت مشابه محتمل می داند. به دلیل ملاحظات امنیتی و عدم تامین جانی، قادر نخواهم بود در حال حاضر به تفصیل در مورد تولید سلاحهای کشتار جمعی جمهوری اسلامی و فعالیتهای تروریستی سپاه قدس بنویسم و لذا به ذکر این مطلب بسنده خواهم کرد که در تاریخ 30 اردیبهشت 1387، به عنوان مترجم مورد وثوق وزارت خارجه جمهوری اسلامی در جلسه ای محرمانه و پشت درهای بسته در سعد آباد حضور داشتم و طی آن ایسایاس آفورکی، رئیس جمهور کشور اریتره در تهران دیداری با سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس داشت که طرف ایرانی موضوع تاسیس قریب الوقوع پایگاه نظامی و حضور گسترده سپاه قدس در یک بندر جنوبی مشرف به تنگه باب المندب در اریتره را مطرح نمود که مورد پذیرش و استقبال رئیس جمهور این کشور قرار گرفت. به همین منوال، می توان نتیجه گیری نمود که آنچه در اریتره امکان تحقق دارد می تواند در کشور سودان نیز صورت واقعیت به خود بگیرد. چه، این دو کشور فلاکت زده آفریقایی دارای شباهتهای بسیاری هستند. به عنوان نمونه، هر دو کشور دارای رهبران خودکامه، سرکوبگر و متوهم و ساختار حکومتی فاسد و ناکارامد و رویکرد های ضد غربی و ضد آمریکایی بوده و برای دوام و بقای خود به حمایتهای مالی، فنی، اطلاعاتی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی نیاز مبرمی دارند.
بنابراین، با یاری جستن از مشاهدات و اطلاعات شخصی و محرمانه مرتبط با جلسات و نشستهای رسمی (که در بندهای فوق به ذکر یک مورد آن پرداختم) و با توجه به مسبوق به سابقه بودن فعالیتهای سپاه قدس در امر ارسال سلاح و فناوری نظامی به دولتها و یا مخالفان آنان در اریتره، عراق، لبنان، جمهوری آذربایجان و سوریه، باور دارم این کارخانه به ظن قوی، تحت نظارت و مدیریت سپاه قدس بوده است.

هدف و انتظارات سپاه قدس از یرموک
همچنانکه پیشتر اشاره شد، سپاه قدس از ارکان و ابزارهای اصلی رژیم تهران برای پیشبرد سیاست خارجی خود می باشد و هدف نهایی سپاه از اقدام برای ایجاد کارخانه تولید تسلیحات در سودان، می تواند سهولت و تسریع انتقال جنگ افزار به گروهها و مناطقی از قبیل سوریه، حزب الله لبنان، الشباب سومالی، وابستگان القاعده در شمال آفریقا (بنیادگرایان لیبی) و دیگر نقاط و همچنین تنوع بخشی به مسیرهای ترانزیت کالاهای مرگبار خود و بسط نفوذ و بالا بردن توانایی عمیاتی در ایجاد اقدامات خرابکارانه و تروریستی می باشد. علی رغم حساسیتها و محدودیتهای بین المللی اعمال شده بر علیه اقدامات سپاه قدس، و با وجود ممنوعیت های قانونی برای صادرات اسلحه و مهمات، این سازمان در راستای اجرای پیمان امنیتی و دفاعی منعقده با رژیم دمشق با توسل به روشهای پنهانی و قاچاق، به ارسال محموله‌های نظامی از زمین، هوا و دریا برای متحد خود، سوریه، مبادرت نموده است. بنابراین، سودان می تواند به عنوان یکی از گزینه های دیگر سپاه قدس برای ارسال سلاح از طریق دریای سرخ و همچنین با استقاده از مناطقی از لیبی به سواحل سوریه در شرق مدیترانه مطرح باشد.

در سوریه و سودان که دولتمردان آن با چالشهای جدی در درون و تضییقات گسترده در بیرون از مرزهای خود روبرو هستند حضور سپاه قدس محتمل تر، گسترده تر و امکان پذیرتر بوده و پیامدهای این حضور، می تواند فاجعه بار باشد. بنابر اطلاعات موجود، در سوریه سپاه قدس علاوه بر کمک و همکاری اطلاعاتی و تسلیحاتی، در تدوین روشها و استراتژیهای سرکوب و کشتار مخالفان نیز حضور فعالانه ای دارد. با توجه به توانمندیهای جمهوری اسلامی در تولید سلاحهای متعارف و بعضا نامتعارف و خطرناک، سپاه قدس این آمادگی ذهنی و توان فیزیکی و عملیاتی را دارد تا در صورت نیاز و اضطرار، از توانمندیهای خود برای کشتار وسیع در جهت حفظ حاکمیت رژیم بعث در دمشق استفاده نماید. انتقال تسلیحات غیرمتعارف توسط سپاه پاسداران به سوریه می تواند در لحظه استیصال مورد استفاده نیروهای بشار اسد قرار گرفته و به کشتار گسترده شهروندان غیرنظامی سوری منجر شود. در یک چنین وضعیتی، سودان و اریتره نیز می توانند تسهیل کننده نقل و انتقال تسلیحات و تحرکات و فعالیتهای سپاه قدس باشند.


احمد‌ هاشمی کارمند و مترجم اخراجی وزارت امور خارجه، تحلیلگر مسائل سیاسی و بین المللی

20 October, 2012

پیامدهای رستاخیز اقتصادی-فرهنگی جمهوری آذربایجان بر ایران


Consequences of Economic-Cultural Renascence of Azerbaijan Republic on Iran 



شکوفایی اقتصادی و رنسانس فرهنگی که در دوره کوتاه مدت پس از استقلال، در جمهوری آذربایجان در جریان است از دید تیزبین مردم ایران که شاهد افول همه جانبه و ورشکستگی تمام عیار در ارکان کشور هستند پنهان نیست ولی تحولات در همسایه شمالی، بیش از همه بر اقلیت پرتعداد و ذینفوذ آذربایجانی های ایران، تاثیرات ژرف و انکارناپذیری بجا گذاشته است.

نشریه آمریکایی "واشنگتن پست" در شماره چندی پیش خود گزارشی از برگزاری کنسرتهای ستارگان پاپ آمریکا در شهر باکو، پایتخت جمهوری آذربایجان تهیه و آنرا به جنگ ایدئولوژیک بین تهران- باکو تعبیر کرد. فقط در ماه سپتامبر گذشته سه چهره نامدار و جهانی موسیقی، جنیفر لوپز، ریحانا و شکیرا، در ساختمان "کریستال هال" این شهر ساحلی به ارائه کنسرت پرداختند. به گفته این نشریه در حالیکه ایران با مشکلات عظیم اقتصادی دست و پنجه نرم می کند این کشور کوچک نفتی، دوران شکوفایی اقتصادی خود را تجربه می کند و این شکوفایی اقتصادی و رستاخیز فرهنگی و هنری نمی تواند از جانب ملایان و دستاربندان تنگ نظر قابل پذیرش باشد. به گفته یک مقام آذربایجانی، برگزاری یک چنین برنامه هایی در این کشور دارای جمعیت 9 میلیون نفری با اکثریت شیعه ولی عمدتا سکولار، آیت الله های ایران را در آنسوی خزر خشمگین می کند. علیرغم ساختار سیاسی تک حزبی و انحصار موهبت حکمرانی به خاندان علیف ها، این کشور در عرصه های اقتصادی و فرهنگی به موفقیتهای بزرگی نایل آمده است که باتوجه به جمعیت بالای آذربایجانی ها در ایران، تاثیرات این دستاوردها دارای اهمیت و حساسیت شایانی می باشد. می توان به رویدادهای ذیل به عنوان تنها تنی چند از موفقیتهای اقتصادی و دستاوردهای فرهنگی این جمهوری قفقاز در سال جاری اشاره نمود:
-        میزبانی جام جهانی فوتبال زنان زیر 17 سال، در 22 سپتامبر گذشته و میزبانی میشل پلاتینی، رئیس یوفا و جوزف سپ بلاتر، رئیس فیفا در ماههای گذشته؛ 
-        حفظ رشد بالای اقتصادی و از آن خود کردن عنوان بالاترین میزان رشد تولید ناخالص داخلی در جهان در سالهای 2005 و 2006 که البته به مدد درآمدهای نفتی و گازی حاصل از افتتاح خطوط جدید صدور انرژی میسر گردید؛
-        برافراشتن پرچم جمهوری آذربایجان به عنوان بزرگترین و مرتفع ترین پرچم به اهتزاز درآمده در سراسر جهان بر فراز ساحل باکو؛
-        تغییر سیمای مدرن شهر با رشد قارچ گونه و سریع برجها و آسمان خراشهای جدید؛
-        میزبانی مسابقات هنری- موسیقایی یوروویژن در سال جاری به دنبال کسب عنوان اولی اروپا در سال گذشته؛
-        برگزاری چند دوره جشنواره جهانی موسیقی سازهای سنتی در باکو؛
-        میزبانی اجلاس وزرای اقتصاد جمهوری های ترک زبان در ماه آگوست؛
-        میزبانی اجلاس سران اکو در روزهای گذشته؛
-        دیدار با مقامات ارشد غربی و اسرائیلی؛
-        انتخاب باکو به عنوان پایتخت فرهنگی جهان اسلام در سال 2009؛

-      میزبانی روسای سازمانهای جهانی ومنطقه ای از قبیل راسموسن دبیر کل ناتو در اوایل ماه سپتامبر و ...

مقایسه وضعیت عمومی دو کشور
دستاوردها و تحولات فوق الذکر در حالی برای کشور آذربایجان روی می دهند که ایران در عرصه سیاسی به طور فزاینده ای در ورطه خودکامگی و قدرت طلبی دیوانه وار ملایان و پاسداران و در راس آنها آیت الله خامنه ای فرو می رود، در عرصه بین المللی و دیپلماسی با انزوای روزافزونی روبرو است، در مباحث اقتصادی، وضعیت بی ثبات ارز و افزایش بعضا لحظه ای قیمت کالاهای اساسی گویای همه چیز است، در زمینه فرهنگی نیز نگاهی به مستقر کردن نیروهای نظامی (تحت عناوین مختلف از جمله گشت ارشاد) به عنوان ماشین سرکوب و بدتر از آن بکارگیری نیروهای شبه نظامی از قبیل مزدوران بسیج و انصار حزب الله، نمایانگر برخورد پلیسی و نگاه امنیتی به مقوله فرهنگ می باشد.      
درحالی الهام علیف رئیس جمهور خودکامه ولی پیشرو و غربگرای آذربایجان، در سال جاری با روسای جمهوری کشورهای آمریکا، روسیه، فرانسه و انگلستان دیدار به انجام می رساند که احمدی نژاد همچنان مشغول دیدار از کشورهای بی نام و نشان و انجام سفرهای یکجانبه و بی پاسخ (مورد اخیر آذربایجان و کویت و موارد پیشین دیگر از جمله امارات و عربستان) بوده که در اغلب موارد با عدم استقبال شایسته و بایسته (که منجر به عکس یادگاری گرفتن وی با خدمه هواپیما در کشورهای دیگر و عدم شمول تدابیر و تشریفات معمول دیپلماتیک در استقبال و پذیرایی از مقامات کشور گردیده) همراه بوده است. او در حالیکه در داخل، عرصه را بر کار خبری و مطبوعاتی تنگ نموده در سفرهای بی حاصل و تکراری خارجی به مصاحبه با رسانه های غربی و تکرار یاوه و هزیان های قبلی علاقه فراوانی از خود نشان می دهد. در حالی آذربایجان با قراردادهای نفتی با بریتیش پترولیوم، شل، گازپروم و بوتاش، در صدد متنوع کردن مسیرهای صدور انرژی و مصروف نمودن بخش قابل توجهی از پترودلارهای عاید شده برای توسعه زیرساختی خود است که احمدی نژاد در قرن بیست و یک از تجارت کالا به کالا (پایاپای یا تهاتری) با کشورهای کوچک منطقه و تشکیل بلوک سیاسی ضعیفی متشکل از اعضای گروه متفرق اکو می گوید و در عین حال بیشرمانه سخن از بدست گرفتن مدیریت جهانی می زند.
در این بین آنچه برجسته می نماید موضوع سرمشق بودن و الگو شدن کشورهای منطقه برای اقلیتهای تحتِ ستمِ مضاعف در ایران است. در حالی ترک آذربایجانی شاهد پیشرفت اقتصادی و تحول فرهنگی مذکور می باشد که در ایران نصیبش جز بی توجهی و انکار نیست. عرب مان در حالی ترقی و رفاه هم زبانانش را در آنسوی پهنه آبی خلیج فارس می بیند که موهبت نفت اش جز زندان و اعدام برای فرهیختگانش، (که عمدتا با سکوت و تایید ضمنی نخبگان ایرانی همراه است) بیکاری و فقر مردمش، و خشکسالی و ریزگرد و قهقرای سرزمینش برای او به ارمغان نیاورده است. کُردمان در حالی آبادانی و رفاه کردستان عراق را به نظاره نشسته است که امنیت و شکوفایی علمی و دانشگاهی و گسترش رفاه و تجارت در این اقلیم به مرکزیت اربیل–که به درستی لقب دبی کردستان را از آن خود نموده است- امروز مورد رشک و حسرت تمامی عراقیان و حتی کردهای کشورهای مجاور است. در این بین، رویکرد و نگرش ترکهای آذربایجانی نسبت به تحولات آن سوی ارس، به سبب تعداد، ترکیب جمعیتی و میزان نفوذشان، دارای اهمیت شایانتری است و روند موفقیت آمیز کنونی در همسایه شمالی مان و بطور همزمان سیر قهقرای امور در ایران، بیش از پیش، تقویت و تسریع جریانات گریز از مرکز و جنبشهای واگرایانه را موجب خواهد شد.
فاجعه در اینجاست که جریانات سیاسی و محافل روشنفکری و بطور کلی نخبگان ایرانی، در مواجهه با مطالبات اقوام، به بیماری مزمن جزم اندیشی، جمود عقیدتی و انسداد فکری مبتلا شده اند. اینان به عنوان راهبران جامعه و راهنمایان توده ها، در مقابل خواسته های مشروع اقوام ایرانی - که با مقایسه وضعیت همزبانان خود در آن سوی مرزها، تشدید و تعمیق گردیده است- ضمن به فراموشی سپردن اصول انسانی و موازین حقوق بشری، به مخالفت کورکورانه با این مطالبات برخاسته و با حساسیت بی مورد و رمیدگی فکری و سیاسی و احتراز از عقل سلیم، گفتگو و گفتمان و اجتناب از واقعگرایی، به واکنش احساسی و التهاب آمیز در برابر مطالبات اقوام ایرانی، بسنده نموده اند. اینان، به جای گفتمان ملی گرایی مبتنی بر میهن دوستی (patriotism) همه شمول و عاری از دیگرستیزی (ترک ستیزی، عرب ستیزی و سُنی هراسی)، بر اندیشه های فرتوت و منسوخ از قبیل پافشاری بر ناسیونالیسم افراطی و توده گرایانه مبتنی بر خاک و خون و نژاد (chauvinism)، و ملیتگرایی انیران ستیزانه مبتنی بر آموزه های فردوسی، توام با طرد و انکار و تحقیر واقعیت تُرکی، عربی و سُنی در ایران تاکید دارند. نخبگان مرکزگرای ایرانی که هنوز با ادبیات منسوخ ملی گرایانه رضاشاهی (یک ملت یک زبان) تکلم می کنند با اصرار بر عدم پذیرش نوعی از تقسیم قدرت در چارچوب فدرالیسم در جهت تامین حقوق فرهنگی غیرفارسی زبانان در کشوری که موزائیکی از اقوام و گروههای زبانی و فرهنگی است، نقشی مخرب و تسهیل کننده در این واگرایی و مرکزگریزی ایفا می نمایند. غافل از اینکه تنها با اقدام عملی و پذیرش تئوریک تمرکززدایی برای فردای دموکراتیک و فدرال در ایران پس از جمهوری اسلامی است که می توان از گسترش واگرایی و مرکزگریزی امروزی جلوگیری نمود نه با بسیج تمام نیرو و انرژی اپوزیسیون برای ایجاد اجماع بر ضد حقوق اقوام و راه اندازی کمپین هیاهو و جمع آوری امضا در برابر یک بیانیه مشترک.
در اینجا طنز تلخی وجود دارد که به یک کمدی- تراژدی پر از افسوس می ماند و آن اینکه: بسیاری از نخبگان کشورمان با زندگی خودخواسته یا ناخواسته در خارج از مام میهن و تجارب و اندوخته های گرانبها و بهره مندی شخصی از دستاوردها و مزایای تمرکززدایی(decentralism) ، حمکرانی محلی (Local governance)، چندزبانگی  (multilingualism)تبعیض گذاری مثبت (positive discrimination) و چندفرهنگی گری (multiculturalism)، تحسین کننده آزادی های فردی، فرهنگی و اجتماعی موجود در آن جوامع هستند. مع ذلک همین افراد، در مواجهه با مطالبات قانونی اقوام ایرانی، به بهانه های واهی و بی پایه، از پذیرش و تجویز آن تجارب برای ایرانیان، طفره می روند.

احمد هاشمی کارمند و مترجم سابق وزارت خارجه و تحلیلگر مسائل سیاسی و بین الملل