31 January, 2019

آیا آمریکا می‌تواند در ایجاد ائتلافی جهانی علیه ایران موفق باشد





مقاله ام در خصوص نشست ورشو و تلاش آمریکا برای ایجاد ائتلافی جهانی علیه ایران که در وبساست ایران اینترنشنال منتشر شده است:
Iran International ايران اينترنشنال

آیا آمریکا می‌تواند در ایجاد ائتلافی جهانی علیه ایران موفق باشد



با روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ، سیاست خارجی آمریکا، به‌ویژه نوع رابطه واشنگتن با تهران، با چرخشی ۱۸۰ درجه‌ای روبه‌رو شد، به‌طوری‌که چهل‌و‌پنجمین رییس‌جمهوری ایالات متحده مقابله با اقدامات مخرب جمهوری اسلامی در منطقه را از مهم‌ترین اولویت‌های سیاست خارجی‌اش اعلام کرد. با انتخاب مایک پومپئو به‌عنوان رییس دستگاه سیاست خارجی آمریکا، پیگیری این راهبرد شتاب بیشتری به خود گرفت. او دوم بهمن‌ماه سال جاری در جریان یک سخنرانی ویدئویی در اجلاس اقتصادی داووس، از ایجاد «ائتلافی جهانی» برای مقابله با حکومت و حمایت از مردم ایران سخن گفت.
پومپئو در ۱۷ دی‌ماه سال جاری هم در آستانه سفر به خاورمیانه، شکل‌گیری یک «ائتلاف منطقه‌ای به‌منظور مقابله با داعش و جمهوری اسلامی ایران» را اعلام کرده بود. در همین راستا، قرار است در روز‌های ۲۳ و ۲۴ بهمن‌ماه سال جاری نشست ورشو با هدف پرداختن به مسائل خاورمیانه برگزار شود. با این حال، ناظران بر این باورند که هدف اصلی از برگزاری کنفرانس ورشو بیش از هر چیز مرتبط با کارزار آمریکا موسوم به «فشار حداکثری» بر ایران است. برگزاری این کنفرانس در لهستان، که در بحبوحه مخالفت‌های داخلی و جهانی با بسیاری از سیاست‌های جنجالی ترامپ حاضر است میراث او را با نام‌گذاری پایگاهی نظامی به نام «دژ ترامپ» جاودانه کند، بسیار معنادار و نمادین است.

دژ ترامپ پاداش میزبانی کنفرانس مقابله با ایران
دولت لهستان، که از سیاست‌های توسعه‌طلبی ارضی همسایه شرقی و رویکرد تهاجمی ولادیمیر پوتین، ريیس‌جمهوری روسیه، واهمه دارد، اعلام کرده است در صورتی‌که آمریکا با تاسیس پایگاهی نظامی در لهستان موافقت کند، آن را دژ ترامپ نام‌گذاری خواهد کرد. اگر‌چه آمریکای ترامپ در چارچوب سیاست انزواگرایانه «اول آمریکا America First» تمایلی به گسترش پایگاه‌های خود در اقصی نقاط جهان ندارد، با این حال به نظر می‌رسد ترامپ با تاسیس پایگاهی نمادین و با حضور محدود نیروهای آمریکایی در لهستان موافقت کند. ترامپ که پیش‌تر در برنامه‌های تلویزیونی عامه‌پسند مشارکت داشته و شیفته دیده و شنیده شدن است به‌سختی می‌تواند با ایده ساخت پایگاهی دائمی به نام خود در کشوری که آمریکا بالاترین میزان محبوبیت را میان سیاستمداران و مردمش دارد و حضور نیروهای آمریکایی را ضامن حفظ امنیتشان در برابر روسیه پوتین می‌دانند مخالفت کند. دولت حزب راست‌گرای حاکم در لهستان، حزب قانون و عدالت، در بسیاری از موارد، از جمله مخالفت با ارزش‌های لیبرال، جهانی شدن و سیاست درهای باز، با دولت ترامپ همفکر و هم‌داستان است و موافقت آمریکا با ایجاد دژ ترامپ می‌تواند مشوق و پاداشی باشد در ازای میزبانی کنفرانس ضد‌ایرانی در لهستان.

ایجاد بلوک ضد‌ایرانی اروپای شرقی، بزرگ‌ترین دستاورد نشست ورشو
اقدام‌های مخرب و مداخله‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران و هم‌زمان با آن، بر سر کار بودن دولتی در آمریکا که برای مقابله با این اقدام‌ها و مداخله‌ها عزمی جدی دارد باعث شکل‌گیری یا تقویت بلوک‌های ضد‌ایرانی شده است.
جبهه نخست کشور اسرائیل را شامل می‌شود که قدرت بلامنازع و برتر نظامی و اقتصادی منطقه است، ولی در چهار دهه گذشته با تهدیدهای جمهوری اسلامی ایران مبنی بر محو این کشور از صفحه روزگار روبه‌رو بوده است. آخرین مورد از این دست تهدیدها دوشنبه گذشته از جانب حسین سلامی، جانشین فرمانده سپاه، صورت گرفت، که در حاشیه همایش «معماری دفاعی امنیتی نظام اسلامی» اعلام کرد: «راهبرد ایران محو اسرائیل از جغرافیای سیاسی جهان است». البته اسرائیل نیز بیکار ننشسته و با جسارتی که از حمایت‌های بی‌دریغ دولت کنونی آمریکا پیدا کرده است، در ماه‌های اخیر دست به پاک‌سازی گسترده نیروهای سپاه قدس و نیروهای نیابتی سپاه در سوریه زده است.
جبهه دوم بلوک عربی، به رهبری عربستان سعودی، است که اقدامات نابخردانه جمهوری اسلامی ایران باعث شکل‌گیری این بلوک شده است، از جمله توسعه‌طلبی شیعی در چارچوب شکل‌گیری هلال شیعی، دامن زدن به فرقه‌گرایی، حمله طرفداران بخشی از حاکمیت به سفارت عربستان سعودی در تهران و استفاده ابزاری، تبلیغاتی و سیاسی جمهوری اسلامی از حجاج ایرانی. به‌علاوه، سفرها و تلاش‌های دیپلماتیک مایک پومپئو در نزدیک کردن اعراب و اسرائیل و متحد کردن آن‌ها حول محور دشمن مشترک، یعنی ایران، باعث انسجام بخشی از این جبهه در راستای مقابله با توسعه‌طلبی منطقه‌ای جمهوری اسلامی شده است.
بلوک سومی که به نظر می‌رسد دولت ترامپ و وزیر خارجه‌اش در‌صدد گشودن و فعال کردنش بر ضد جمهوری اسلامی‌اند جبهه کشورهای شرق اروپا است. قدرت‌های عمده اروپای غربی از قبیل بریتانیا، فرانسه و آلمان سیاست کج‌دار‌و‌مریزی در قبال جمهوری اسلامی پیش گرفته‌اند و ضمن طرح موضوع مداخله‌های منطقه‌ای و نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران، هم‌زمان به تجارت نسبتا چشمگیر خود با ایران ادامه داده‌اند. این در حالی است که کشورهای اروپای شرقی، برخلاف همتایان اروپای غربی خود، پیوندهای تجاری چندانی با ایران ندارند.
نکته دیگر این‌که این کشورها، علی‌رغم عضویت در اتحادیه اروپا و دیگر نهادهای اروپایی، در حال بازگشت به اقتدارگرایی دوران پیش از پیوستن به اتحادیه اروپا هستند. کشورهای اروپای شرقی و از جمله لهستان به داشتن مواضعی همچون ضدیت با مسلمانان، مهاجر‌ستیزی و مخالفت با سیاست‌های اتحادیه اروپا و استانداردهای حقوق بشری آن شهره هستند و این از نقاط اشتراکشان با دولت کنونی آمریکا است. در این میان، با توجه به حجم اندک و بعضا ناچیز مبادلات تجاری کشورهای اروپای شرقی با ایران، آن‌ها حاضرند به‌راحتی عطای رابطه با ایران را به لقایش ببخشند. در چنین شرایطی است که کشورهای اروپای شرقی می‌توانند دعوت دولت ترامپ برای پیوستن به جبهه ضد‌ایرانی را بپذیرند. کما‌این‌که نظرسنجی‌های مختلف نشان می‌دهد شخصیت مقتدر‌مآبانه ترامپ و مواضع سیاسی‌اش بیشترین محبوبیت و مقبولیت را میان کشورهای اروپای شرقی دارد.
اروپای شرقی، به رهبری لهستان، پتانسیل و آمادگی لازم برای پیوستن به ائتلاف ضد‌ایرانی مورد‌نظر دولت ترامپ را دارد، چرا که اتخاذ سیاست ملی‌گرایی افراطی، مخالفت با رسانه‌های آزاد، ضدیت با چندفرهنگی‌گری و جوامع غیر‌مسیحی و غیر‌سفیدپوست از جمله بنیان‌های فکری و عقیدتی حاکم بر کشورهای اروپای شرقی و گروه ویزا‌گراد است، که امکان هم‌گرایی‌شان با دولت راست‌گرای ترامپ را فراهم می‌کند.
هرچند به نظر نمی‌رسد کنفرانس ورشو در ایجاد ائتلافی جهانی برای مقابله با دولت جمهوری اسلامی ایران موفقیت عمده‌ای داشته باشد، دست‌کم به این دلیل که دولت کنونی آمریکا در ایجاد ائتلاف‌ها و بهره‌برداری از نهادها و سازوکارهای بین‌المللی کارنامه درخشانی نداشته است و بالعکس ید طولایی در خروج و نقض پیمان‌های بین‌المللی و تضعیف سازمان ملل دارد. با وجود این، اگر هدف آمریکا افزودن اروپای شرقی به ائتلاف ضد‌ایرانی عبری‌-‌عربی باشد، دستیابی به آن محتمل و امکان‌پذیر می‌نماید.
گمان می‌رود کشورهای موسوم به ویزاگراد، متشکل از چهار کشور راست‌گرای لهستان، مجارستان، چک و اسلواکی، و حتی دیگر کشورهای اروپای شرقی تمایل داشته باشند به جبهه ضد‌ایرانی بپیوندند و این می‌تواند بزرگ‌ترین ره‌توشه و دستاورد دولت ترامپ و وزیر خارجه‌اش از نشست ورشو باشد.
تشکیل بلوک سوم از آن جهت دارای اهمیت است که بیش از پیش دست دولت ترامپ را برای مقابله با اقدام‌‌های مخرب جمهوری اسلامی ایران در مجامع بین‌المللی باز خواهد گذاشت و به‌عنوان وزنه‌ای تعادل‌بخش در مقابل مماشات و مخالفت‌های اروپای غربی با سیاست‌های سخت‌گیرانه دولت ترامپ عمل خواهد کرد. افزودن بلوک اروپای شرقی به بلوک‌های ضد‌ایرانی کشورهای عربی و اسرائیل همچنین مشروعیت و وجهه سیاست‌های مقابله با جمهوری اسلامی را نیز ــ که می‌تواند شامل تحریم‌های بیشتر و تشدید تضییقات اقتصادی با ایجاد موانع بیشتر برای صادرات نفت ایران باشد ــ افزایش خواهد داد.


مقاله ام در بی بی سی فارسی: ترامپ، ترکیه و کردها در عصر پسا داعش



مقاله ام در #بی_بی_سی_فارسی تحت عنوان: ترامپ، ترکیه و کردها در عصر پسا داعش
My latest in #BBC_Persian titled: Trump, Turkey, and Kurds in the post-ISIS era.
لازم به توضیح است که این مقاله با حدود یک ماه تاخیر توسط بی بی سی منتشر می شود و ممکن است در این مدت تغییراتی در معادلات مربوط به ترامپ، ترکیه و کردها صورت گرفته باشد.

PDF VERSION

ترامپ، ترکیه و کردها در عصر پسا داعش

ناظران
در حالیکه هنوز داعش در بخش هایی از سوریه حضور دارد و در برآوردهای نهادهای اطلاعاتی و گمانه زنی های کارشناسان نظامی، احتمال قدرت یابی اش در آینده ای نزدیک منتفی قلمداد نشده است، دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالت متحده در اقدامی غیرمنتظره و به فاصله کوتاهی پس از دیدار تلفنی با رجب طیب اردوغان رییس جمهوری ترکیه در تاریخ ۱۴ دسامبر/ ۲۳ آذر سال جاری، خروج قریب الوقوع حدود ۲۰۰۰ نیروی آمریکایی مستقر در مناطق شمال شرقی تحت کنترل کردها در سوریه را اعلام کرد. این اقدام واکنش ها و انتقادات شدیدی را در میان بسیاری از سیاست مداران و حتی مقامات دولت ترامپ به همراه داشت و از جمله موجب استعفای جیم متیس وزیر دفاع و برت مک گورک فرستاده رئیس جمهور آمریکا در ائتلاف بین المللی ضد داعش شد.
به نظر می رسد ترامپ به سه دلیل مشخص در نظر دارد نیروهای آمریکایی را از سوریه خارج کند: یک- به زعم او بخش عمده جنگ با داعش تمام شده است و کشورهایی مانند ترکیه و حتی ایران و روسیه انگیزه کافی برای مبارزه با بقایای این گروه را دارند. دو- این اقدام از سیاست راهبردی دولت ترامپ که به "آمریکا نخست" شناخته می شود سرچشمه می گیرد که به موجب آن آمریکا باید صرفا بر تامین منافع و امنیت ملی خود متمرکز شود، آمریکا نباید پلیس جهان باشد و خون سربازان این کشور نباید برای سرزمین دیگری ریخته شود. سه- کسب رضایت ترکیه و شخص اردوغان با دست کشیدن از حمایت از کردهای سوریه (موسوم به ی پ گ) با توجه به موقعیت اقتصادی و راهبردی ترکیه در منطقه و ناتو.
ترکیهحق نشر عکسAFP
Image captionروابط پر فراز و نشیب آمریکا و ترکیه با کودتای نافرجام ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۶ در ترکیه و احتمال دست داشتن فتح الله گولن متحد پیشین اردوغان در آن و عدم موافقت آمریکا با استرداد او به ترکیه تیره تر شد

روابط رو به بهبود آمریکا و ترکیه در دوره پسا برانسون

روابط پر فراز و نشیب آمریکا و ترکیه با کودتای نافرجام ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۶ در ترکیه و احتمال دست داشتن فتح الله گولن متحد پیشین اردوغان در آن و عدم موافقت آمریکا با استرداد او به ترکیه تیره تر شد. این تیرگی تا زمان آزادی کشیش "اندرو برانسون"، میسیونر آمریکایی ساکن ازمیر ترکیه در تاریخ ۱۳ اکتبر سال جاری ادامه داشت ولی با بازگشت برانسون به آمریکا روابط دو کشور بطور قابل توجهی رو به بهبود گذاشته است بطوریکه می توان روابط سیاسی سالیان اخیر میان آنکارا و واشنگتن را به دو دوره پیش و پس از آزادی برانسون تقسیم کرد. همه شواهد حکایت از آن دارد که در دوره پسا - برانسون، ترکیه و آمریکا در صدد برخواهند آمد تا به سرعت روابط خود را ترمیم کنند و دعوت اردوغان از ترامپ برای بازدید از ترکیه در سال ۲۰۱۹ و پذیرش آن توسط رئیس جمهوری آمریکا یکی از نمودارهای این بهبود است.
راهبرد ترکیه در قبال حضور آمریکا در سوریه نیز شاهد افت و خیز فراوانی بوده است. این راهبرد در ابتدا دارای رویکرد "بیا و رژیم اسد را سرنگون کن" بود و زمانی که دولت ترامپ در تلافی حمله شیمیایی رژیم سوریه بر ضد نیروهای مخالف دست به موشک باران مواضع دولت دمشق زد ترکیه از معدود کشورهای منطقه بود که این اقدام واشنگتن را ستود. با این وجود، با اتکای هر چه بیشتر آمریکا به جنگجویان کُرد همپیمان پ ک ک در سوریه برای مبارزه با داعش، آنکارا دچار اختلافات اساسی با واشنگتن شد و رویکرد "برو و از حمایت از پ ک ک/ ی پ گ دست بردار" را در پیش گرفت. در این مقطع بود که با اوج گیری اختلافات آنکارا، واشنگتن را به تشکیل "کریدور ترور" در امتداد مرزهای جنوبی ترکیه متهم کرد.
حالا اما شاهد یک دوربرگردان در روابط آمریکا و ترکیه هستیم: در ظرف ۹ روز رهبران دو کشور دو بار با یکدیگر گفتگو کرده اند. در نتیجه این دیدارها بود که ترامپ با اعلام خروج نیروهای آمریکایی از سوریه اردوغان را خوشحال کرد و اردوغان هم قول داده پس از این خروج، نه تنها جلوی ایجاد خلا امنیتی را بگیرد بلکه ماموریت جنگ با بقایای داعش را هم برعهده بگیرد. متعاقب این دو دیدار، اردوغان اعلام کرد در آینده نزدیک دست به عملیات نظامی در شرق فرات (از جمله منبج) خواهد زد؛ مناطقی که ترکیه خواستار عقب نشینی کردها است چرا که به زعم آنکارا این مناطق دارای جمعیت عمدتا عرب و ترکمن می باشد و دلیلی برای سیطره کردها بر این مناطق وجود ندارد.
اردوغان دو عملیات گذشته در سوریه یعنی سپر فرات و شاخه زیتون را با جلب حمایت روسیه انجام داده بود ولی عملیات جدید مورد انتظار با عقب نشینی و حمایت ضمنی آمریکا و عدم مخالفت شدید روسیه میسر خواهد بود.

چینش قوا در سوریه پسا آمریکا

به نظر می رسد خروج نیروهای آمریکایی از شمال سوریه، ظرف ۶۰ تا ۱۰۰ روز آینده صورت بگیرد. به باور ناظران خروج عجولانه و نابهنگام نیروهای آمریکایی از عراق در سال ۲۰۱۱ باعث ایجاد هرج و مرج، جنگ داخلی و پیدایش داعش شد و حالا همان سناریو این بار در سوریه در حال تکرار شدن است.
اعلام قصد خروج تدریجی آمریکا از شمال سوریه مانند آب سردی بود که بر سر کردها، اسرائیل و عربستان سعودی ریخته شد ولی مورد استقبال روسیه، ایران و رژیم بشار اسد قرار گرفت. این خبر برای ترکیه هم مسرت بخش بود ولی برای آنکارا به معنای پایان ماجرا نیست چرا که آمریکا در شکل گیری توازن قوا میان طرف های درگیر در بحران سوریه نقش آفرینی می کرد و در بسیاری از موارد، جانب همپیمان خود در ناتو - ترکیه - را می گرفت. حال، آنکارا باید به تنهایی معادله مسکو - تهران را حل کند.
ترکیه که در آستانه شروع جنگ داخلی سوریه داعیه دار "سیاست صفر مشکل با همسایگان" بود، دارای موضع ثابت و تعریف شده ای در مقابل سوریه جنگ زده نداشت و متعاقب اوج گیری جنگ داخلی سوریه، موضع سرسخت "اسد باید برود" را در پیش گرفت ولی با تحکیم همزمان موقعیت اسد و کردها، این موضع به تدریج به "نباید کردستان دیگری در شمال سوریه تشکیل شود" تغییر یافت.
ترکیه همچنین در سال های اخیر دارای آشفتگی و نوسانات فراوانی در تنظیم روابط خود با مسکو و واشنگتن بوده است که انعقاد قرارداد خرید همزمان موشک های اس- ۴۰۰ روسیه و موشک های پاتریوت آمریکا بخشی از این آشفتگی در روابط با این دو قدرت جهانی را نشان می دهد.
سوریهحق نشر عکسAFP
Image captionتردیدی وجود ندارد که کردهای سرخورده از رویکرد ماکیاولیستی ترامپ همه تلاش خود را برای یافتن همپیمانان جدید و خنثی کردن اقدامات ترکیه بکار خواهند بست

موضع کردها در قبال هدیه سال نوی ترامپ به اردوغان

دونالد ترامپ در راستای نابودی داعش به عنوان هدفی دارای پرستیژ و مصرف داخلی در رقابت های دو حزبی در آمریکا، با عبور از خطوط قرمز ترک ها از جمله کمک به گسترش قلمروی کردها به مناطق غیر کردنشین در شمال سوریه (شرق فرات) تحت عنوان مبارزه با داعش و اعلام برنامه ایجاد "نیروی تامین امنیت مرزی سوریه" در مرز سوریه و ترکیه با محوریت کردها خشم آنکارا را به جان خریده و در این راه حتی تا امکان رویارویی دو متحد کلیدی ناتو پیش رفته بود. با این حال، پس از شکست های سهمگین و پی در پی داعش، برای ترامپ - که به اتخاذ رویکردهای منفعت طلبانه و ماکیاولیستی شهره است - تاریخ مصرف کردها به عنوان همپیمانان پیشمرگه و جان بر کف آمریکا در مبارزه با داعش منقضی شده و همانطور که اردوغان گفته بود آمریکا باید از بین ترکیه و کردها یکی را برگزیند. واشنگتن با این موضع گیری نشان داد که آنکارا را برگزیده و همپیمانان کُردش را در قربانگاه مصلحت و منفعت، فدا کرده است.
به عنوان گام بعدی، ترکیه در صدد تکرار اجرای "الگوی افرین" در دیگر مناطق شمالی سوریه است که تحت کنترل کردهای همپیمان پ ک ک قرار دارد. البته این به معنای فقدان مخالفت های منطقه ای و جهانی با رویکرد ترکیه نیست چرا که نیروهای جهانی چپ که امید زیادی به "الگوی روژاوا" به عنوان الگوی موفق سوسیالیستی و آرمانشهر موعود در منطقه آشوب زده خاورمیانه بسته اند لحظه ای از فشار بر ترکیه بازنخواهند ایستاد و احتمالاتی مانند مخالفت ایران و روسیه و تصمیم دمشق برای اعزام نیرو می تواند معادلات رو به گونه دیگری رقم بزند.
بیشتر بخوانید:
تردیدی وجود ندارد که کردهای سرخورده از رویکرد ماکیاولیستی ترامپ همه تلاش خود را برای یافتن همپیمانان جدید و خنثی کردن اقدامات ترکیه بکار خواهند بست. با این حال، به نظر می رسد پس از خروج نیروهای آمریکایی، گزینه های زیادی پیش روی کردهای سوریه که درس سخت رئال پولتیک را در مکتب ترامپ می آموزند وجود ندارد. آنها احتمالا با دمشق در تماس بوده و ترغیب خواهند شد تا از نیروهای دولت بشار اسد برای بدست گرفتن کنترل مناطق کردنشین دعوت کنند تا مانع از پیشروی ترکیه به آن مناطق شوند. با این وجود، به دو دلیل، این موضع برای کردها گزینه راحت و قابل هضمی نیست: نخست اگر قرار بود کردها سرزمین های تحت کنترل خود را به دمشق واگزار کنند این کار را در افرین که در موقعیت قوی تری قرار داشتند انجام می دادند. دوم اینکه اگر کردها روژاوا را به دمشق واگزار کنند دیگر برنده نهایی محسوب نخواهند شد چرا که این واگزاری به معنای مرگ "آرمانشهر سوسیالیستی - کُردی روژاوا" تعبیر خواهد شد.
به نظر می رسد ترکیه با ایده کانتون های کردی تضعیف شده و مجزا از یکدیگر مشکل چندانی نداشته باشد البته این کانتون ها از سه کانتون جزیره - قامیشلی (شرق)، کوبانی (مرکز) و افرین (غرب) به دو کانتون جزیره و کوبانی تقلیل خواهد یافت و ترکیه با به دست گرفتن کنترل شهرهای مرزی عمدتا عرب و ترکمان نشین از جمله تل ابیض تلاش خواهد کرد راه های مواصلاتی میان قامیشلی، کوبانی و افرین را قطع کند.
هنوز تصویر روشنی از نوع چینش نیروها و آینده وضعیت سوریه، کردها و ترکیه وجود ندارد ولی آنچه به قطع و یقین می توان گفت این است که سوریه پسا-آمریکا یک وضعیت برد-برد برای ترکیه است. البته در این شیرین کامی، ایران و روسیه و رژیم بشار اسد هم سهیم هستند.

به بی بی سی فارسی گفتم مایک پومپئو سه هدف را در سفر به منطقه دنبال می کند




به بی بی سی #BBC_News_فارسی گفتم مایک پومپئو سه هدف را در سفر به منطقه دنبال می کند: 1- مقابله با اقدامات مخرب ایران در منطقه، 2- بهره برداری از خطر ایران برای فروش تسلیحات بیشتر به کشورهای ثروتمند عربی و 3- تضمین حفظ برتری نظامی و استراتژیک اسرائیل در منطقه.
همچنین توضیح دادم دولت ترامپ به دنبال حمله نظامی و تغییر رژیم از نوع افغانستان و عراق نیست بلکه بیشتر به دنبال فروپاشی رژیم از نوع شوروی، یمن و ونزوئلا است و در راستای این فروپاشی، از اپوزیسیون راست افراطی (سلطنت طلبان) و چپ افراطی (مجاهدین خلق) حمایت می کند (و نه نیروهای دموکراسی خواه و پیشرو).
I told #BBC_Persian that #Mike_Pompeo's trip to the ME region has three major goals: 1- countering Iran's malicious activities, 2- using Iran's threats to sell more lucrative US weapons to the wealthy Arab nations and 3- guaranteeing continued Israel's military and strategic supremacy in the ME region.
I also explained that the Trump administration is not necessarily after a war and an Iraq and Afghanistan-style regime change in Iran but rather is actively seeking a regime collapse like Soviet, Venezuela, and Yemen and that is one reason why Washington is supporting far-right (monarchists) and far-left (Mojahedin-e Khalq) elements within Iranian opposition forces, (not the progressive pro-democracy forces.)
در یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=aiB3mMC7_gU&feature=youtu.be


به تلویزیون کلمه گفتم که انتصاب ریچارد گلدبرگ به شورای امنیت ملی امریکا شانس تغییر رژیم را افزایش خواهد داد.



به تلویزیون کلمه گفتم که انتصاب ریچارد گلدبرگ به شورای امنیت ملی امریکا و پیوستن او به نئوکان دوآتشه جان بولتون، منجر به اتخاذ سیاست های اقتصادی سختگیرانه تر بر ضد جمهوری اسلامی شده و شانس تغییر رژیم را افزایش خواهد داد.
I told `Kalemeh TV` that Iran hawk Richard Goldberg's designation to join Neocon John Bolton's NSC will further add economic pressure on the Islamic Republic and will increase the chances of regime change.
در یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=WiI2UjOh6M8&feature=youtu.be


چرا ایران و کشورهای اسلامی در مقابل سرکوب مسلمانان چین سکوت کرده‌اند



در این مقاله به این موضوع می پردازم که کشورهای اسلامی و بویژه ایران که در قبال کشته شدن یک فلسطینی توسط نیروهای اسرائیلی صدای اعتراض و فغان شان تا آسمان هفتم بلند می شود چرا در مقابل هولوکاست مسلمانان اویغور در چین سکوت کرده اند.

PDF VERSION

بنا بر گزارش‌های منتشر شده از سوی کمیته رفع تبعیض‌نژادی سازمان ملل، دولت چین استان خودمختار سین کیانگ را به چیزی شبیه یک اردوگاه بازداشت تبدیل کرده و شمار آن دسته از مسلمانان ترک اویغور که در پی بازداشت‌های دسته‌جمعی در کمپ‌های امنیتی این استان نگهداری می‌شوند، از ده‌ها هزار نفر به یک میلیون نفر افزایش یافته است.
چین ادعا می‌کند که در حال مبارزه با تروریسم اسلامی است. دو دهه نخست قرن ۲۱ به عنوان عصر طلایی تروریسم اسلامی و متعاقب آن، تشکیل ائتلافی جهانی برای مبارزه با تروریسم اسلامی، برای چین هم فرصتی فراهم کرد تا بهانه بهتری برای قلع و قمع اقلیت مسلمان خود به دست بیاورد. در این راستا، دولت چین می‌گوید افرادی که در بازداشت به سر می‌برند در راستای مبارزه با تروریسم دستگیر شده‌اند و در حال سپری کردن دوره «بازآموزی» و «افراط زدایی» و یادگیری «ارزش‌های چینی» هستند.
طنز ماجرا اینجا است که در حالی که ایالات متحده و کشورهای عضو اتحادیه اروپا در تلاش برای تحت فشار گذاشتن چین به علت نقض حقوق مسلمانان اویغور هستند، پکن هنوز انتقاد و اعتراضی جدی از کشورهای جهان اسلام دریافت نکرده است. همزمان با انتقاد مایک پومپئو، وزیر خارجه آمریکا از چین، اخیرا گروهی از قانونگذاران از هر دو حزب سیاسی آمریکا در کنگره خواستار اعمال تحریم‌هایی علیه مقام‌های ارشد چین به همین علت شده‌اند. اتحادیه اروپا و به‌ویژه آلمان هم به شدت واکنش نشان داده و آمریکا را در محکومیت سیاست‌های سرکوبگرانه چین، همراهی کرده‌اند.
با این وجود سوال اینجا است که چرا ایران، ترکیه و عربستان سعودی به عنوان سه قدرت عمده اسلامی منطقه در مقابل سرکوب اویغورها در چین و تبدیل منطقه مسلمان‌نشین ترکستان شرقی - که توسط چینی‌ها سین کیانگ (قلمرو جدید) نامیده می‌شود - به بزرگ‌ترین زندان روباز جهان سکوت کرده‌اند؟
به نظر می‌رسد این کشورها عمدتا به دو دلیل سکوت پیشه کرده‌اند: نخست اینکه کشورهای مسلمان منطقه خاورمیانه دارای منافع و پیوندهای تجاری گسترده‌ای با چین هستند و نمی‌خواهند این منافع به خطر بیفتد و دوم اینکه آن‌ها خود از ناقضان عمده حقوق بشر محسوب می‌شوند و نه تنها طرح مسائل حقوق بشری اولویت آن‌ها نیست، بلکه می‌تواند حتی بر ضد این کشورها هم مورد استفاده قرار بگیرد.

واکنش ایران به تبدیل منطقه مسلمان‌نشین چین به زندان روباز
جمهوری اسلامی با در پیش گرفتن معیارهای دوگانه، نسبت به آلام مسلمانان مناطق مختلف به طور یکسان عمل نکرده است. صدا و سیما به طور مکرر به پوشش خبری ویژه فلسطینیان پرداخته و اقدام به پخش زنده و ۲۴ ساعته حمله‌های اسرائیل در نوار غزه کرده و تشکل‌های دانشجویی طرفدار دولت در فرودگاه مهرآباد بست نشسته‌اند. تهران همچنین نسبت به بدرفتاری با مسلمانان در غرب واکنش سرسختانه نشان داده است. به طور مثال، زمانی که «مروه شربینی» زن مسلمان مصری که در سال ۲۰۰۹ به خاطر داشتن حجاب در آلمان مورد حمله قرار گرفت، وزارت خارجه ایران سفرای آلمان و ایتالیا را احضار کرد؛ در نمازجمعه تهران مردم معترض، به طور نمادین پیکر شربینی را تشییع کردند و اداره پست ایران تمبر یادبودی برای بزرگداشت او منتشر کرد. ولی حالا که چین دست به بازداشت و شکنجه بیش از یک میلیون مسلمان زده، جمهوری اسلامی در تناقضی آشکار و رویکردی دوگانه، به سکوت و بی‌تفاوتی روی آورده تا مبادا کشور دوست و برادر، چین کمونیست دل آزرده شود.
مایک پمپئو، وزیر خارجه ایالات متحده اخیرا از سکوت مقام‌های ایرانی در قبال ظلم چین به مسلمانان در این کشور انتقاد کرده و جمهوری اسلامی را «رژیم ریاکار» نامیده بود. او با ذکر توییتر رسمی رهبر جمهوری اسلامی نوشته بود: «خامنه‌ای توهم رهبری جهان اسلام را دارد اما رژیم او در مقابل آزار و بازداشت صدها هزار شهروند مسلمان توسط چین که بزرگترین خریدار نفت ایران است، سکوت کرده است.»
البته این استاندارد دوگانه موضوع جدیدی نیست و در گذشته هم در حالی که مقام‌های جمهوری اسلامی ایران مدعی بوده‌اند از حقوق مسلمانان فلسطینی در اسرائیل دفاع می‌کنند، در قبال نقض حقوق مسلمانان در روسیه (چچن) و چین (مسلمانان اویغور) به عنوان دو متحد اصلی خود، سکوت پیشه کرده بودند. بی‌تردید، این برخورد گزینشی و در پیش گرفتن معیارهای دوگانه اعتبار ادعای حمایت از مسلمانان و مستضعفان توسط جمهوری اسلامی را زیر سوال می‌برد.

واکنش ترکیه به هولوکاست چینی در ترکستان شرقی
در کنار ایران، دیگر کشورهای عمده مسلمان از قبیل عربستان سعودی، مصر، اندونزی و مالزی نیز تا کنون واکنش عمده‌ای به سیاست‌های سرکوبگرانه چین نشان نداده‌اند. در گذشته، ترکیه همواره نسبت به سیاست‌های چین بر ضد ۲۲ میلیون ترک اویغور معترض بوده و سیاست‌های ضد اویغوری و پاکسازی نژادی در چین معمولا اعتراض‌های گسترده‌ای را در ترکیه موجب می‌شد. این بار اما خبری از آن اعتراض‌های گسترده نبوده و حتی ترکیه که پیش از این نسبت به بدرفتاری با اویغورهای ترک زبان به اعتراض باز کرده و شماری از آن‌ها را به عنوان پناهنده پذیرفته بود، این بار سکوت کرده است.
به نظر می‌رسد دلیل اصلی این سکوت، مشکلات اقتصادی و سیاسی (تیرگی روابط با اروپا و آمریکا) است که ترکیه تحت ریاست جمهوری رجب طیب اردوغان با آن دست به گریبان است و این سکوت ثابت می‌کند چگونه موقعیت چین به عنوان یک قدرت نوظهور اقتصادی و شریک تجاری و کلیدی برای بسیاری از کشورهای مسلمان، بر موضع‌گیری آن‌ها در مقابل پرسش اویغور تاثیر گذاشته است چرا که ترکیه، چین را فرصتی قلمداد می‌کند که می‌تواند منابعش را متنوع‌تر کرده و از وابستگی آنکارا به نهادها و کشورهای غربی بکاهد.

واکنش عربستان به آلام مسلمانان سنی در چین
عربستان سعودی خود را خادم حرمین شریفین و نماینده اسلام سنی به شمار می‌آورد. با این وجود، هیولای اقتصادی چین که در چهار دهه اخیر از خوابی طولانی بیدار شده، فاکتور مهمی در سکوت عربستان نیز است چرا که پکن در حال حاضر شریک تجاری مهمی برای بسیاری از کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی محسوب می‌شود.
با وقوع اکتشاف‌های انرژی موسوم به «انقلاب شیل» در آمریکا و کاهش وابستگی نفتی «عمو سام» به خاورمیانه، کشورهایی مانند عربستان سعودی در جست‌وجوی مشتری‌های جدید، نگاهشان را به سمت شرق چرخانده‌اند. البته این چرخش متقابل است چرا که چین با نیاز فزاینده‌اش به منابع انرژی، در حال حاضر مشتری حدود یک دهم از صادرات نفت عربستان سعودی است و این سهم به سرعت رو به افزایش است. دقیقا به همین دلیل است که عمر کانت، رئیس کمیته اجرایی کنگره جهانی اویغورها می‌گوید: «ملت‌های مسلمان نمی‌خواهند به روابطشان با چین آسیبی وارد شود و به پکن به عنوان یک متحد بالقوه در مقابل کشورهای غربی و آمریکا می‌نگرند و به همین دلیل ترجیح می‌دهند در مقابل آنچه در اویغور روی می‌دهد، سکوت کنند.»
سیاست «چینی سازی» و ابتکار کمربند و جاده
جمهوری خلق چین در راستای سیاست «چینی‌سازی» منطقه ترکستان شرقی در تلاش است عناصر غیر چینی از جمله اویغورها، اسلام و مساجد را از منطقه پاکسازی کند. این سیاست جدیدی نیست و از زمانی که پادشاهان سلسله چینگ، ترکستان شرقی را ضمیمه خاک چین کردند، ادامه دارد. با این وجود، زمانی که در سال ۱۹۴۹ کمونیست‌ها قدرت را به دست گرفتند، تلاش‌ها برای تغییر ترکیب جمعیتی ترکستان شرقی مضاعف شد و جمعیت اویغورها از حدود ۸۰ درصد به حدود ۴۵ درصد امروزی کاهش پیدا کرد.
با تداوم اسکان گسترده جمعیت هان چینی، این سیر نزولی جمعیت اویغور ادامه دارد و آن‌ها در حال تبدیل شدن به اقلیت در سرزمین خود هستند تا دولت مرکزی چین راحت‌تر بتواند از منابع سرشار معدنی سین کیانگ بهره‌برداری کرده و از این استان دارای اهمیت ژئواستراتژیک برای تحقق برنامه بلند پروازنه موسوم به «ابتکار کمربند و جاده» استفاده کند.
با این وجود، سیاست غیر انسانی «چینی سازی» و پاکسازی مسلمانان، می‌تواند نتیجه عکس داده و خشم مردم بومی (اویغورها) و مسلمانان منطقه را بر بیانگیزد، همچنان که پاکستان به عنوان متحد راهبردی چین نخستین کشور اسلامی است که به طور جدی نسبت به بازداشت میلیونی مسلمانان در چین اعتراض کرده است. اعتراض‌هایی از این دست می‌تواند امنیت جاده‌ها و مسیرهای انتقال کالا و انرژی را – که از کشورهای مسلمان‌نشین می‌گذرد - ناامن ساخته و رویای «قرن چینی» و ابتکار کمربند و جاده را به خطر بیندازد.

https://www.facebook.com/iranintl/posts/2231931816844265?tn=H-R
http://www.haray.net/?p=5941&fbclid=IwAR0VXwl_ccwLk_Qd2WsgLRjZuNfwb5wrgOW1OQSrA2nYrjhExEQ2SpE1PKk