18 January, 2014

حداد عادل، از پارسی گرایی توسعه طلبانه تا پاک‌زبانی اسلامی





ahmad hashemi احمد هاشمی، کارمند سابق وزارت خارجه ایران
غلامعلی حداد عادل را برای اولین بار در سال 1375 وقتی در دبیرستان نمونه دولتی فرهنگ قم تحصیل می کردم دیدم. وی بنیانگذار این مجموعه از دبیرستانها بود که از بین دانش آموزان تیزهوش علوم انسانی دانش آموز جذب می کرد. حداد عادل به دانش آموزان نویسنده و شاعر (البته پارسی گوی) توجه و عنایت ویژه ای داشت بطوریکه در اردوهای سالیانه ساختمان مرکزی مدارس فرهنگ در نزدیکی پل سید خندان تهران و یا اردوگاه مجتمع باهنر در منظریه شمیران جایزه های متعددی اعطا می شد. پس از 15 سال در تابستان سال 1390 نیز بار دیگر با وی روبرو شدم و از اینکه از فارغ التحصیلان دبیرستان فرهنگ بودم ابراز خوشحالی کرد. وی در محل کتابخانه مرکزی، با سه خبرنگار یونانی جلسه داشت و من هم به عنوان مترجم وزارت خارجه در جلسه حضور داشتم که بغیر از برخی کلمات تخصصی که من پرسید باقی جلسه را خودش به انگلیسی برگزار کرد. در کمال تعجب، مشاهده کردم وی از تاریخ ایران باستان و گستره زبان فارسی با چنان آب و تابی تعریف می کند که برای لحظه ای فراموش کردم این سخنان از دهان کسی بیرون می آید که دخترش با پسر علی خامنه ای وصلت کرده است. حداد عادل، با زبان و ادبیاتی برتری جویانه - که تداعی کننده گفتمان نژاپرستانه و آریامهری عصر پهلوی بود - از قلمرو گسترده زبان فارسی و جهانگشایی های ایرانیان در سرزمینهای دور و نزدیک یاد می کرد؛ بطوریکه در آن نشست سه ساعته، وی تمام افتخارات فرهنگی و علمی مشترک مردمان آسیای میانه، خراسان بزرگ، بین النهرین و بطور کلی جهان اسلام را برای ایران و زبان فارسی مصادره کرد!


پارسی گرایی توسعه طلبانه
برتری جویی نهفته در ملی گرایی ایرانی یکی از ویژگی هایی است که حتی پس از وقوع انقلاب سال 1357 تغییری در آن حاصل نشد. خودبرترانگاری، آریایی گری و باستان گرایی متوهمانه، به نوبه خود به تشدید توسعه طلبی و فزون خواهی در بین مردم، نخبگان و دولتمردان ایران در دو دوره پهلوی و جمهوری اسلامی منجر شده است که از جمله در قالب پارسی گرایی توسعه طلبانه و پاک‌زبانی در دو نسخه پهلوی و جمهوری اسلامی نمود پیدا کرده است.
در این بین، غلامعلی حدادعادل، از جمله مقامات جمهوری اسلامی است که دارای تمایلات و گرایشات توسعه طلبانه فرهنگی و زبانی می باشد. در 18 دی ماه گذشته، وی به عنوان رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، با تقدیر از عزت الله ضرغامی در اخراج یک مجری صدا و سیما، بدلیل استفاده از کلمه "اس ام اس" به جای واژه "پیامکابراز خوشحالی نموده بود. این حساسیت نسبت به ترویج واژگان فارسی در صدا و سیما در حالی اعمال می شود که صدا و سیمای استانها نه تنها هیچ گونه توجهی به سلامت و پویایی زبانهای غیرفارسی ندارند بلکه بیشتر رویکردی در پیش گرفته اند که پیامد نهایی آن تضعیف و اضمحلال این زبانهاست. حداد عادل در این برنامه زنده شبکه دو تلویزیون، از مردم درخواست کرد تا مغازه‌های عرضه کننده کالاهایی با نام‌های غیرفارسی را تحریم کنند و این حساسیت به پاسداری و صیانت از زبان فارسی در حالی صورت می گیرد که همچنان، دیگر زبانهای رایج در کشور از جمله زبان ترکی، از امکان رشد و زیست طبیعی محروم گردیده و حتی نامگذاری فرزندان، شرکتها و موسسات خصوصی به زبان ترکی همچنان ممنوع است. این رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسى، پیشتر نیز در شعری با عنوان "ای زبان فارسی" که در متن و روی جلد یکی از کتب درسی ششم ابتدایی سال 1391 چاپ شده بود، در توصیف گستره جغرافیایی گویش‌وران زبان فارسی، به رویکرد مانوس خود یعنی "پارسی گرایی توسعه طلبانه" متوسل شده بود. در بخشی از آن شعر کزایی آمده بود: "ای زبان فارسی، ‌ای درّ دریای دَری/ ای تو میراث نیاکان، ‌ای زبان مادری. ... کابل و تهران و تبریز و بخارا و خُجند/ جمله، ملک توست تا بلخ و نشابور و هری."
وی در این شعر شهرهای فوق را جمله ملک زبان مادری ( فارسی) دانسته بود در حالیکه برخی از شهرهای نامبرده دارای جمعیت ترکی هستند و گستاخی را تا آنجا پیش برده بود که تبریز به عنوان مرکز نمادین و فرهنگی ترکهای آذربایجانی را شهری پارسی بنامد.
البته تردیدی نیست که در طول هزاره دوم میلادی و با حاکمیت ترکان بر ایران، خراسان و بخش عمده جغرافیای خاورمیانه، زبان فارسی بیش از پیش رواج داده می شود و به تعبیر حافظ شیرازی، "ترکان پارسی گوی" فراوانی که "بخشندگان عمر به زبان فارسی بوده اند" رشد و نمو می­کنند. با این وجود، نمی توان از این اقدام ترکان برای ترویج زبان فارسی برداشتی برتری جویانه داشت. یعنی بطور مثال اگر چه در دربار سلطان محمود غزنوی بیش از 300 شاعر پارسی گوی با سرودن قصیده و غزل ارتزاق می کردند و با وصف سلطان، زر و سیم و درهم و دینار دریافت می کردند- تا جایی که حتی انگیزه اولیه فردوسی برای نوشتن شاهنامه، دریافت پاداش از دربار سلطان محمود عنوان شده است – ولی واقعیت این است که پارسی سرایی شعرا نمی تواند مبنایی برای فزونی خواهی امروزي قرار بگیرد. زیرا در این هزاره، زبان عربی به عنوان زبان علمی و مذهبی و زبان فارسی برای اظهار فضل و شعر سرایی و زبان ترکی برای دیوانسالاری و امور لشگری و کشوری، مورد استفاده قرار می گرفته است. بنابراین، پارسی گو بودن شعرا نمی تواند مجوزی برای پارسی گرایی توسعه طلبانه افرادی چون حداد عادل و یا مولا و مقتدایش، علی خامنه‌ای باشد. با این وجود، خامنه‌ای در تاریخ نوزدهم آذرماه 1392، در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی چنین می گوید:

"من خیلى نگران زبان فارسى‌ام؛ خیلى نگرانم ... دوستان! زبان فارسى یک روزى، از استانبولِ آن روز، زبان علمى بوده تا شبه‌قارّۀ هند؛ اینکه عرض می‌کنم از روى اطّلاع است. در استانبول، مرکز حکومت عثمانى، زبان رسمى در یک برهۀ طولانى‌اى از زمان، زبان فارسى بوده. در شبه‌قارّۀ هند برجسته‌ترین شخصیت‌ها با زبان فارسى حرف می‌زدند".
علی خامنه‌ای باید بداند که همانطور که بطور مثال ابوعلی سینا، ابوریحان بیرونی، فارابی، امام بخاری، محمد ترمزی و دهها اندیشمند و نویسنده بزرگ سده های اولیه ظهور اسلام، تنها به این دلیل که تمامی و یا بخش عمده آثارشان به زبان علمی رایج آن زمان یعنی عربی بوده نمی تواند دلیلی بر عرب بودن آنها باشد -- چرا که خاستگاه همه آنها ترکستان (آسیای مرکزی کنونی) بوده است -- و بر همین منوال، رواج و سیطره زبان فارسی بر یک قلمرو جغرافیایی در گذشته نیز (هندوستان، ترکیه عثمانی، آسیای مرکزی و قفقاز) نمی تواند بهانه ای برای پارسی گرایی توسعه طلبانه و حتی مطرح کردن ادعای ارضی نسبت به دیگر کشورها (ادعاهای پوچی از قبیل بازپس گیری سرزمینهای قفقاز و آسیای میانه) باشد. امپراطوری ایران هیچ گاه کشوری یکپارچه و یک پاره به معنای کشوری تک ملیتی و دارای حاکمیت متمرکز نبوده و از دوران باستان در قالب های مختلفی از ساتراپی های (ایالات خودمختار) دوران هخامنشیان گرفته تا ممالک (کشورهای) محروسه دوران قاجار به روش غیرمتمرکز، چندملیتی و چندزبانی اداره گردیده است بطوریکه این رویه و سنت چندگانگی و چندزبانگی حتی با ورود مدرنیته به ایران در عصر مشروطه و پس از آن ادامه پیدا کرد. بطور مثال زبانهای ترکی، فارسی و عربی، به عنوان زبان آموزشی اولین مدارس مدرن امروزی موسوم به مدارس رشدیه، مورد استفاده بود. امروزه اما رویکرد "یک ملت، یک زبان" به عنوان میراث برتری جویانه عصر پهلوی همچنان ادامه دارد و در این چارچوب می بینیم که حداد عادل در سخنان اخیرش با انتقاد از تمسخر واژه های مصوب فرهنگستان زبان فارسی توسط برخی از خبرنگاران و مجریان تلویزیون آن را مسخره کردن زبان یک ملت دانسته است ولی در مقابل تمسخر زبان و آداب و رسوم ترکها در ایران -- که همچنان به عنوان یکی از منابع تولید برنامه های طنز در صدا و سیما مورد استفاده قرار می گیرد -- افرادی از قبیل حداد عادل لام از کام نمی­گشایند.

مصداقها و ابزارهای پارسی گرایی توسعه طلبانه:
پارسی گرایی فزون خواهانه از یک منطق کلی پیروی می کند: آموزش زبانهای مادری غیرفارسی باعث نابسامانی و تجزیه کشور می شود و بنابراین زبان فارسی باید بطور انحصاری و اجباری در سراسر ایران آموزش و توسعه داده شود (با در نظر گرفتن اینکه فقط حدود نیمی از ایرانیان فارسی زبان هستند)؛ و هر جا فارسی تکلم بشود آنجا بخشی از حوزه تمدنی ایران است؛ و در خارج از کشور نیز دولت باید به ترویج زبان و ادبیات فارسی همت نماید. این نقشه راه پارسی گرایی توسعه طلبانه است که در یکصد سال اخیر دنبال شده تا امروز هم با قوت تمام در حال اجرا می باشد. بطور مثال، در تاریخ پنجم آذرماه 1392 محمدرضا دربندی معاون بین‌الملل بنیاد سعدی (از جمله مراکز گسترش زبان فارسی در جهان) در گفتگو با خبرگزاری فارس می گوید:
"موضوع گسترش زبان فارسی در خارج از کشور از مسائل راهبردی کشور است... در این دوره صد نفر از استادان و دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی را از 27 کشور جهان به ایران آوردیم و هزینه های داخل کشور آنها بر عهده ماست."
البته در رژیم خودکامه ایران شفافیت مالی وجود ندارد ولی حدس اینکه چگونه دولت کلیه هزینه های فارسی آموزان خارجی در داخل ایران را تقبل می کند کار مشکلی نیست؛ چرا که درآمدهای نفتی مناطق عرب نشین و مالیات شهروندان غیرفارسی زبان از جمله منابع اصلی تامین این هزینه هاست و در حالیکه در یکصد سال اخیر زبان فارسی دهها متصدی داشته است ما شاهد آپارتاید زبانی بر علیه غیرفارسی زبانان بوده ایم و این آپارتاید با حمایت نخبگان و روشنفکران مرکزگرا، همچنان ادامه دارد.
در یک قرن اخیر، موسسه ها و نهادهای دولتی و خصوصی متعددی برای پارسی گرایی توسعه طلبانه ایجاد و بکار گرفته شده اند. در دوره پس از انقلاب 57 نیز در ارتباط با گفتمانهای برتری جویانه زبانی تفاوت محسوسی ایجاد نشد و این گفتمانها در قالب های مختلفی بازتولید شدند. در حال حاضر نهادهای ذیل از جمله ابزارهایی می باشند که در عرصه پارسی گرایی توسعه طلبانه فعالیت دارند:

  • فرهنگستان زبان و ادب فارسى؛
  • شورای گسترش زبان فارسی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی؛
  • مرکز گسترش زبان فارسی در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی؛
  • مرکز بین المللی آموزش زبان فارسی وابسته به دانشگاه تهران؛
  • مرکز آموزش زبان فارسی وابسته به دانشگاه بین المللی امام خمینی، 
  • ادارۀ کل فرهنگی وزارت امور خارجه؛
  • مرکز اعزام استادان زبان فارسی در وزارت علوم؛
  • بنیاد سعدی؛
  • موسسه لغت نامه دهخدا؛
  • بنیاد موقوفات دکتر افشار و دهها بنیاد و موسسه ریز و درشت دولتی و خصوصی دیگر.

حداد عادل، از دولتمردان شوونیست نیز، ریاست یکی از همین مراکز یعنی فرهنگستان زبان و ادب فارسى را بر عهده دارد که پس از انقلاب 57 در سال 1369 و با هدف واژه‌گزینی، پاسداری، گسترش و پرورش زبان فارسی و با شعار "فارسی را پاس بداریم" شروع به فعالیت مجدد نموده و تعداد اعضاى پيوستۀ غيرايرانى آن (از تاجیکستان و افغانستان) ده نفر می باشد. این فرهنگستان اصطلاحاً فرهنگستان سوم هم نامیده می شود چرا که پیش از آن، دو فرهنگستانِ دیگر به نام‌های فرهنگستان ایران (فرهنگستان اوّل؛ 1314 تا 1333) و فرهنگستان زبان ایران (فرهنگستان دوم؛ 1347 تا 1360) فعّالیت‌های مشابهی داشته اند. فرهنگستان زبان ایران با فعالیتهای افرادی چون احمد کسروی، رویکرد جنون آمیزی نسبت به پارسی پرستی و سره‌گرایی در پیش گرفت و به سمت پاک‌زبانی سوق پیدا کرد.

پاک‌زبانی اسلامی
ایده سره‌گرایی و به قول کسروی «پاک‌زبانی» بویژه در قالب بیرون ریزی واژگان غیر فارسی به‌ بیش‌ از يك قرن‌ قبل باز می گردد. احمد کسروی‌ بدنبال‌ افرادی‌ همچون‌ ملکم‌خان، میرزا فتحعلی‌ آخوندزاده‌ و میرزا آقاخان‌ کرمانی‌، در این‌ مسیر گام‌ گذاشت. وی تلاش برای تاخت و تاز بر کلمات غیرفارسی را تا جایی پیش برد که حتی از جعل و ابداع واژگان و ترکیبهای به اصطلاح "من درآوردی" پارسی نیز رویگردان نبود؛ بطوریکه به زبانی گنگ و نامفهوم سخن گفتن و نوشتن آغازید که بعضا غیر از خودش کسی آن را نمی فهمید. روایت است پارسی سره ای که وی تکلم می کرد هر از گاهی موجب شادی و انبساط خاطر اطرافیانش می شد. او افراط در دشمنی با زبانهای ترکی و عربی را به جایی رساند که ضمن انکار هویت و موجودیت ترکها و عربها در ایران، دست به جعل زبان و ملتی خیالی به نام زبان و ملت آذری زد. در این دوره، طرفداران پارسی سره و پاک‌زبانی حتی به سعدی و حافظ و مولوی تاختند که چرا به وفور از واژگان بیگانه (عربی و غیره) استفاده نموده اند. علیرغم واقعیت چندزبانگی کشور ایران -- که بطور ذاتی با رویکرد تنگ نظرانه پاک‌زبانی مغایرت دارد -- جنون سره‌گرایی هنوز فروکش ننموده و در عصر حاضر هم افرادی از قبیل میرجلال الدین کزازی بطرز بیمار گونه ای به آن مبادرت می ورزند. کزازی (ملقب به شهریار زبان پارسی) از سرکردگان نام آور سره‌گرایی پارسی در دوران معاصر است که صدا و سیما بویژه در مناسبتهایی از قبیل عید نوروز، تربیون گسترده ای برایش فراهم می کند. وی نیز همچون سلف خود احمد کسروی، تلاش می کند به زبان مضحکی سخن گوید که می توان نام آن را «بیماری پاک‌زبانی» نامید. این بیماری در دوره زمامداری دستاربندان (روحانیون) نیز استمرار پیدا کرده و وضع واژه های بعضا بی بنیان و خنده آوری از قبیل «درازآویز زینتی» به جای «کراوات»، «برگک» بجای «چیپس»، «کش‌لقمه» بجای «پیتزا» و «پیامک» بجای «اس ام اس» و اخراج یک مجری صدا و سیما بخاطر بکار بردن آن از جمله علائم بیماری پاک‌زبانی اسلامی است. در این پروسه ظالمانه و رقابت نابرابر، روشنفکران و نخبگان مرکزگرای ایرانی نقش اصلی را در نمایش پاک‌زبانی ایفا کرده اند؛ پاک‌زبانی که به بهای پاکسازی زبانی غیر پارسی زبانان حاصل شده است.

پاک‌زبانی برای فارسی و پاکسازی زبانی برای ترکی
وضع معیارهای دوگانه یکی از آزاردهنده ترین سیاستهای اعمال شده در قبال اقلیتها در یکصد سال اخیر است. معیارهای دوگانه در تمامی زمینه ها برای اقلیتها وجود دارد که یادآور دوران آپارتاید می باشد. بطور مثال کبودی دست دختر میرحسین موسوی و یا بیماری نسرین ستوده در زندان اوین، واکنش گسترده و همدردی همگانی را موجب می شود ولی زمانیکه دهها تن از فعالان حقوق بشری و مدنی اقلیتها بویژه فعالان عمدتا عرب، کرد و بلوچ بخاطر دفاع از حق تحصیل به زبان مادری اعدام می شوند این اعدامهای گسترده، با سکوت فعالان حقوق بشر و رسانه های فارسی زبان همراه می شود. به همین منوال، در حالی پاک‌زبانی برای فارسی در پیش گرفته شده که همزمان به پاکسازی زبانی (اصطلاحا قتل عام سفید) برای ترکی و دیگر زبانهای غیرفارسی کمر همت بسته شده است. در اینجا تنها به ذکر دو مصداق از این معیارهای دوگانه یا همان (double standard)حداد عادل بسنده می کنم:

یک- وی در برنامه زنده تلویزیونی 19 دی ماه گذشته احترام به زبان یک ملت را احترام به خود آن ملت دانسته است؛ در حالیکه ترک ها در ایران اجازه نام گذاری فرزندان، مغازه ها و شرکتها با نامهای ترکی را ندارند و در دو قرن 20 و 21، حق خواندن و نوشتن به زبان مادری نقض، و فرصتی طلایی برای شکوفایی و بالندگی فرهنگی و زبانی غیرفارسی زبانان از آنها گرفته شده و تحت عنوان تحقیرآمیز «زبان های محلی» مورد اهانت و بی مهری واقع شده اند.
دو- غلامعلی حدادعادل از تصویب 45 هزار کلمه و اصطلاح جدید در گروه واژه‌گزینی فرهنگستان برای بالندگی و تقویت زبان فارسی سخن گفته است و این بالندگی در حالی محقق شده که دایره کاربرد واژگان ترکی و دیگر زبانهای غیرفارسی به علت شفاهی ماندن آن زبانها، در حال آب رفتن است و حتی در مکالمات روزانه و شفاهی، محدود و محدودتر می شود.

سیاست پاک‌زبانی وپارسی گرایی توسعه طلبانه، تاثیرات مخربی بویژه بر زبان ترکی گذاشته و در بخشهایی از ایران مانند استانهای همدان، مرکزی، قم (ترکهای خلج)، قزوین، زنجان، فارس (ترکان قشقایی) و خراسان زبان ترکی مردم بومی، تدریجا در حال عقب نشینی و جایگزین شدن با زبانی بیگانه (فارسی) است. بنابراین، بر طبق مثل ترکی "جلوی ضرر را هر وقت بگیری منفعت است" باید هر چه سریعتر کاری در مورد پاسداری و حمایت از زبان اقلیتها انجام داد. شاید گام اول را می باید نخبگان و اندیشمندان ایرانی بردارند چرا که تعلق خاطر بخش بزرگی از روشنفکران مرکزگرای ایرانی به ایده های فزونخواهی زبانی، فرهنگی و سرزمینی، سهم عمده ای در شکل گیری وضعیت آپارتایدزده امروز داشته است.
  

14 January, 2014

مصاحبه چندی پیش من با روزنامه ایتالیایی زبان "لیندرو"





مصاحبه چندی پیش من با روزنامه ایتالیایی زبان "لیندرو" در ارتباط با توافق هسته ای جمهوری اسلامی که بخشهایی از آن در دو شماره از این روزنامه منتشر شده بود و قسمت دوم آن به فارسی ترجمه و در سایت روز منتشر شده است:

http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/archive/2014/january/15/article/-b305090ad1.html

http://www.lindro.it/senza-categoria/2014-01-08/114078-iran-lenigma-khamenei

http://www.lindro.it/politica/2013-12-10/111367-iran-israele-al-bivio

سیاست خارجی اردوغان، از نوعثمانی گرایی تا انزوا گرایی




مقاله ام که با تغییراتی در صفحه ناظران بی بی سی فارسی منتشر شد:

به روز شده:  16:09 گرينويچ - دوشنبه 13 ژانويه 2014 - 23 دی  
رجب طیب اردوغان در روز سه شنبه ۱۷ دیماه گذشته، در تور شرق دور خود، در دیدار رسمی از ژاپن در پاسخ به سوال یک خبرنگار در مورد نقش ترکیه در سوریه گفت: "ترکیه هدف و برنامه ای برای تبدیل شدن به قدرت منطقه ای یا جهانی ندارد."
این اظهارات اردوغان را می توان چرخشی ۱۸۰ درجه ای در سیاست خارجی ترکیه دانست چرا که فقط شش ماه پیش، وی اظهار نظر دیگری کرده بود.
اردوغان در ماه آگوست ۲۰۱۳ در دفتر یادبود آنیت کابیر (آرامگاه آتاترک) اینگونه نوشته بود: "ترکیه با عزمی جزم در حال تبدیل شدن به قدرتی منطقه ای و جهانی است".
او در بحبوحه درگیری های سوریه نیز گفته بود: "بدون اجازه ما در خاورمیانه حتی پرنده ای نمی تواند پر بزند."

از تنش صفر با همسایگان تا دشمنی با همسایگان

از احمد داوداوغلو، وزیر خارجه ترکیه به عنوان معمار سیاست خارجی دولت اردوغان نام برده می شود.
او زمانیکه به سمت وزارت خارجه منصوب شد با طرح سیاست "تنش صفر با همسایگان" در صدد برآمد تا ناسازگاری هایی را که در روابط ترکیه و همسایگانش وجود دارد از میان بردارد.
در این چارچوب،او برای بهبود روابط با یونان، ارمنستان، عراق، سوریه و ایران دست به ابتکاراتی زد.
مجموعه عواملی از قبیل خلا قدرت و بی ثباتی در خاورمیانه و رشد سالیانه بیش از ۷ درصدی اقتصاد ترکیه در دورانی که اروپا در بحران اقتصادی غوطه ور بود باعث شد دولت اردوغان با نادیده گرفتن واقعیت های منطقه ای و اجبارهای ژئوپولتیک، بیش از توان و ظرفیت دستگاه دیپلماسی این کشور به ایفای نقش بپردازد.
بطور مثال، داوداغلو در ۲۵ آوریل ۲۰۱۱ در یک سخنرانی ادعا کرد: در سال ۲۰۲۳ -- یکصدمین سالگرد تاسیس جمهوری ترکیه -- این کشور به یک دولت جهانی تبدیل خواهد شد و در ادامه خواهان اتحاد مناطق جدا شده از امپراطوری عثمانی شد.
در کنار سیاستهای بلندپروازانه و اوج گیری خودکامگی های اردوغان، تغییرات رخ داده در منطقه، میزان اهمیت و تاثیرگذاری ترکیه را به حاشیه برده است.
از جمله این تغییرات عبارتند از:

مذاکرات مستقیم آمریکا با ایران

"
مجموعه عواملی از قبیل خلا قدرت و بی ثباتی در خاورمیانه و رشد سالیانه بیش از ۷ درصدی اقتصاد ترکیه در دورانی که اروپا در بحران اقتصادی غوطه ور بود باعث شد دولت اردوغان با نادیده گرفتن واقعیت های منطقه ای و اجبارهای ژئوپولتیک، بیش از توان و ظرفیت دستگاه دیپلماسی این کشور به ایفای نقش بپردازد."
روند مذاکره مسقیم دیپلماتهای آمریکایی با همتایان ایرانی شان که از تابستان گذشته شروع شده فقط محدود به انرژی هسته ای جمهوری اسلامی نمی شود بلکه در قالب یک بسته مذاکراتی، مسائلی از قبیل موضوع سوریه، لبنان و عراق را نیز دربر می گیرد.
اظهارات جان کری در مورد امکان حضور ایران در مذاکرات ژنو ۲ در ارتباط با سوریه که در ۲۲ ژانویه برگزار خواهد شد و تاکید مقامات سوری برای حضور ایران در این کنفرانس، نشان از تغییر معادلات منطقه ای به ضرر ترکیه و به سود ایران است.
دیدار رسمی اردوغان از ایران در اواخر ماه جاری میلادی (۲۷-۲۸ ژانویه) نیز در این راستا شایان اهمیت است.
به نظر می رسد امریکا در موضوعاتی از قبیل لبنان، سوریه و عراق و هموار کردن مسیر گذار مسالمت آمیز و تدریجی به عصر بعد از بشار اسد و حتی تدوین سازوکاری برای مبارزه احتمالی با گروههای افراطی سُنی از جمله القاعده که دشمن مشترکی برای ایران، سوریه، آمریکا و اسرائیل محسوب می شود نیاز مبرمی به همکاری ایران دارد.
این در حالی است که ترکیه در دوران زمامداری اردوغان، به کشوری حامی گروههای افراطی سُنی از قبیل اخوان المسلمین، حماس، جهاد اسلامی، و بطور غیرمستقیم القاعده و سلفی ها در شمال سوریه تبدیل شده است.
با این وجود، هر گونه گمانه زنی در مورد نقش و اهمیت احتمالی جمهوری اسلامی پیش از حل معضل هسته ای ایران، غیرواقع بینانه خواهد بود.
سیاست جدید واشنگتن حکایت از آن دارد که رویکرد سنتی آمریکا در حمایت از کشورهای محوری اسلامِ سُنی یعنی عربستان، مصر و ترکیه برای مقابله با کشورهای یاغی عرب از قبیل عراقِ صدام حسین، لیبیِ معمر قذافی در حال تغییر است چرا که دیگر نه از قذافی خبری است و نه از صدام حسین.
آمریکا ترجیح می دهد برای حل تهدیدات امنیتی و مشکلات بغرنج منطقه ای رأسا با جمهوری اسلامی وارد مذاکره شود.
الگوی اسلامگرایی میانه رو به رهبری اردوغان، جاذبه سابق خود را برای آمریکا از دست داده است.
توسعه نفوذ القاعده در منطقه و حتی اعمال کنترل بر برخی نقاط سوریه (شمال) و عراق (غرب) امریکا را بیش از پیش به سو همکاری با جمهوری اسلامی و متحدش عراقِ نوری المالکی سوق داده است.
اوباما ترجیح می دهد با نوری المالکی قدرتمند در عراق مواجه باشد تا عراقی از هم پاشیده که بستری برای رشد تروریسم و افراط گرایی است.

سُنی گرایی و باتلاق سوریه

"
سیاست جدید واشنگتن حکایت از آن دارد که رویکرد سنتی آمریکا در حمایت از کشورهای محوری اسلامِ سُنی یعنی عربستان، مصر و ترکیه برای مقابله با کشورهای یاغی عرب از قبیل عراقِ صدام حسین، لیبیِ معمر قذافی در حال تغییر است چرا که دیگر نه از قذافی خبری است و نه از صدام حسین."
دولت اردوغان که پس از حل مشکلات مربوط به چریکهای کرد و مساله بهره برداری از آب فرات، پیوندهای اقتصادی و سیاسی قدرتمندی با سوریه ایجاد کرده بود با آغاز جنگ داخلی از مخالفان اهل سنت در برابر دولت علوی مذهب بشار اسد حمایت کرد.
سُنی گرایی اردوغان در عرصه سیاست خارجی ضربات سهمگینی به منافع خارجی ترکیه وارد آورد و حتی تنشهایی را در بین اقلیت علوی و اکثریت اهل سنت در مناطقی از ترکیه - بویژه در استان مرزی و علوی نشین هاتای - موجب شد.
سیاست خارجی پر اشتباه دولت ترکیه تبعات زیادی را برای این کشور به همراه داشته و اکنون که جامعه جهانی صحنه های کشتار و قتل عام را از دور تماشا می کند و به علت قدرت یابی عناصر سلفی و جهادی دیگر تمایل چندانی برای حمایت از اپوزیسیون ندارد، این ترکیه است که باید پذیرای نزدیک به ۶۰۰ هزار آواره سوری در خاک خود باشد.

خصومت با مصر

اردوغان با واکنشها، مداخلات و سیاستهای هیجانی در قبال تحولات مصر و عدم انعطاف در برابر واقعیتهای عینی و حمایت بی دریغ از اخوان المسلمین، مشکلات زیادی را برای ترکیه به ارمغان آورد.
آنکارا در حال حاضر با این دولت قدرتمند عربی و اسلامی تحت کنترل نظامیان، روابط سردی دارد بطوریکه چندی پیش سفیر ترکیه از قاهره اخراج شد و روابط به سطح کاردار تنزل کرد و واردات محصولات ترکیه به مصر متوقف شد.

نگاه سامی ستیزانه در مواجهه با اسرائیل

اردوغان نیز همانند دولتمردان جمهوری اسلامی (بویژه احمدی نژاد) دارای گرایشات ضد یهودی بوده و هر از گاهی این نگرش خود را علنی کرده است.
وی در ۲۹ ژانویه ۲۰۰۹ و در حاشیه نشست مجمع جهانی اقتصاد در داوس سوئیس با اظهاراتی جنجالی که به one-minute policy مشهور شد واکنشهای زیادی را علیه خود و سیاستهای کشورش موجب شد.
هرچند این رویکرد، وی را به یک قهرمان جهان اسلام و جهان عرب تبدیل کرد ولی این اقدام و رفتارهایی از قبیل نزدیکی به گروههای افراطی و تروریستی اهل سنت در شمال سوریه و حماس و جهاد اسلامی در فلسطین، جایگاه ترکیه را از کشوری شبه غربی و نیمه اروپایی به کشوری گیر افتاده در منازعات خاورمیانه تنزل داد.

قدرتیابی کردهای عراق و سوریه

کردها از معدود برندگان تحولات چند ساله اخیر در خاورمیانه از قبیل حمله امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، آغاز تحولات موسوم به بهار عربی در اواخر سال ۲۰۱۰ و جنگ داخلی سوریه بودند.
این تحولات باعث شد کردها در شمال عراق و سوریه، دو کردستانِ خودمختار تاسیس کنند.
به علاوه گروههای چریکی کرد از جمله پ ک ک و پ ی د توانستند قدرت و دایره عملیاتی خود را وسعت بخشند. مجموعه این عوامل منجر به کاهش تاثیرگذاری ترکیه در فراتر از مرزهایش (بویژه مرزهای جنوبی اش) شده است.

تُرکی زدایی در سیاست خارجی

"
به نظر می رسد ستاره اقبال اردوغان در حال افول است و رجب طیب اردوغان از قهرمان و الگویی برای دموکراسی در کشورهای اسلامی به جایگاه فرمانروایی خودکامه تنزل کرده است. در داخل نیز، بویژه پس از رسوایی اخیر مالی و اختلاسهای بزرگ، دولت عدالت و توسعه در بین افکار عمومی ترکیه دیگر جایگاه سابق را ندارد."
در پیش گرفتن سیاست خارجی ایدئولوژیک و اسلام گرایانه و خارج کردن جمهوری های ترکی در آسیای میانه و قفقاز از دایره اتحاد استراتژیک ترکیه، نزدیکی به ارمنستان و تلاش برای بازگشایی مرزهای مشترک دو کشور به بهای رنجاندن جمهوری آذربایجان و به تبع آن ایجاد بحران در قیمت گاز صادراتی این کشور به ترکیه در کنار تضعیف همگرایی با اتحادیه اروپا و نزدیکی نامتوازن با کشورهای عربی و اسلامی خاورمیانه از جمله دیگر اقدامات نسجیده ای بود که ترکیه را به انزوای کنونی رسانده است.

افول ستاره اردوغان

به نظر می رسد ستاره اقبال اردوغان در حال افول است و رجب طیب اردوغان از قهرمان و الگویی برای دموکراسی در کشورهای اسلامی به جایگاه فرمانروایی خودکامه تنزل کرده است.
در داخل نیز، بویژه پس از رسوایی اخیر مالی و اختلاسهای بزرگ، دولت عدالت و توسعه در بین افکار عمومی ترکیه دیگر جایگاه سابق را ندارد.
انتخابات ماه مارس آینده ترازویی برای سنجش میزان محبوبیت اردوغان و حزب تحت امرش حزب عدالت و توسعه خواهد بود که برای یازده سال قدرت را بطور انصاری در قبضه خود داشته است.
بنابر نظر بسیاری از کارشناسان، ترکیه با بازگشت به نقش سنتی خود در عرصه سیاست خارجی، تقویت و تجدید پیوندهای سابق با اتحادیه اروپا و نگاه واقع بینانه تر به مساله اقلیت کرد با مخاطب قرار دادن مردم و تشکلهای سیاسی و مدنی کردی بجای مذاکره با عبدالله اوجالان، می تواند روابط خارجی مخدوش شده اش را بازسازی کند.
البته نباید فراموش کرد با وجود چالش‌های فوق الذکر، ترکیه همچنان بزرگترین دموکراسی اسلامی و قدرت اول اقتصادی و صنعتی منطقه و جهان اسلام است و مسیری طولانی برای نهادینه کردن آزادی و دموکراسی و اقتصاد متنوع و صادرات محور پیموده است.
 

02 January, 2014

روزهای سخت اردوغان


 محل انتشار: گویا و ملیون
احمد هاشمی، کارمند پیشین وزارت خارجه


سال 2013 با تمام فراز و فرودهایش، سال پرچالشی برای رجب طیب اردوغان نخست وزیر ترکیه بود. او پس از بیش از یک دهه حاکمیت بلامنازع و تک حزبی بر کشورش، اکنون با مخالفت جبهه گسترده ای از احزاب اپوزیسیون و نارضایتی بی سابقه مردم و بویژه جوانان روبرو می باشد. اردوغان شاهد تظاهرات گسترده و چندین باره بر علیه سیاستهای اجتماعی و محافظه کارانه خود بود. ولی آنچه بزرگترین ضربه را به او و حزب تحت زعامتش زد نه این تظاهرات و نه احزاب مخالف و نه سیاست خارجی فاجعه بار وی در سوریه، عراق و مصر بلکه موضوع فساد مالی و رشوه و اختلاس گسترده نزدیکان و اطرافیانش بود که باعث شد او در حالی به پیشواز سال 2014 شود که دو رویداد سرنوشت ساز شخصی و حزبی یعنی انتخابات شهرداریها و اولین انتخابات مستقیم ریاست جمهوری ترکیه در پیش است. البته پیشینه موضوع اختلاس به سالهای قبل بازمی گردد ولی عملیات غافلگیرانه پلیسی 17 دسامبر 2013 دولت ترکیه را شگفت زده نمود. این عملیات باعث دستگیری فرزندان چند وزیر کابینه اردوغان و برخی مقامات ارشد و شهرداران نزدیک به وی گردید که یک سلسله تحولات گسترده در کابینه اردوغان و برکناری و استعفای ده وزیر را به همراه داشت. گفته می شود نام بلال اردوغان پسر نخست وزیر نیز در رسوایی رشوه گیری، اختلاس و پولشویی مطرح است. دلایل و عوامل مختلف داخلی و خارجی در بن بست کنونی نقش دارند که ذیلا به برخی از آنها اشاره می شود:

عوامل داخلی
یک- پیروزیهای پی درپی در انتخابات و نبود رقیب
رجب طیب در خانواده ای معمولی و محافظه کار به دنیا آمد. پدرش مامور انتظامات ساحلی بود که از شهرستان ریزه در نزدیکی مرز گرجستان به استانبول مهاجرت کرده بود. اردوغان در دوران نوجوانی، به عنوان فروشنده دوره گرد کار می کرد و با فروش شربت آبلیمو و نان گرد موسوم به «سیمیت» سعی در کمک به اقتصاد خانواده داشت. وی پس از فارغ التحصیلی شروع به همکاری با احزاب دست راستی اسلامگرا نموده و در بین سالهای 1994 تا 1998 دو دور به عنوان شهردار استانبول انتخاب شد. در سال 2001 و با غیرقانونی اعلام شدن حزب اسلامگرای فضیلت توسط دادگاه قانون اساسی، فعالان سیاسی اسلامگرا در صدد تاسیس حزبی جدید برآمدند ولی دو جناح سنت گرایان و نوگرایان در مورد شیوه فعالیت و اصول بنیادین حزب جدید دچار دوگانگی شدند. بدین ترتیب، در تاریخ 14 آگوست 2001 تغییرخواهان به رهبری اردوغان «حزب عدالت و توسعه» را تاسیس نمودند. اردوغان با برخورداری از حمایت جریانات محافظه کار و با بهره مندی از سابقه درخشان کار عمرانی و مدیریتی خود در دوره تصدی شهرداری استانبول، توانست با کسب بیش از 34 درصد کل آرا، حزب نوبنیان عدالت و توسعه را در انتخابات عمومی 3 نوامبر 2002 حزب اول و پیروز انتخابات نماید و متعاقبا خود با کسب آرای نمایندگان مجلس ترکیه، در سال 2003 بر کرسی نخست وزیری تکیه زند. در روز سوم اکتبر 2005، مذاکرات عضویت در اتحادیه اروپا رسما آغاز شد که پرستیژ و پیروزی بزرگی برای دولت اردوغان محسوب می شد. در انتخابات پارلمانی 22 جولای 2007 حزب تحت هدایت اردوغان توانست با بیش از 46 درصد آرا جایگاه اولی خود را بهبود بخشیده و 341 نماینده به مجلس 550 نفری ترکیه بفرستند. در انتخابات پارلمانی 12 ژوئن 2011 نیز در یک پیروزی خیره کننده حزب عدالت و توسعه توانست نیمی از کل آرا را به خود اختصاص دهد و این سرآغازی بود بر یکه تازی و دیکتاتورمآبی اردوغان سرمست از پیروزیهای پیاپی. این پیروزیها و نبود رقیب حزبی و فردی قوی، جاه طلبی های خودسرانه اردوغان را تشدید نمود تا جایی که دیگر گوشش شنوای هیچ گونه انتقادی نبود حتی اگر این انتقاد از جانب همپیمانانش از قبیل فتح الله گولن باشد.

دو- اختلاف با جماعت گولن
شایعات زیادی در مورد ماهیت و چیستی جماعت یا جنبش شِبهِ سِری گولن وجود دارد. محمد فتح الله گولن روحانی متنفذ ساکن پنسیلوانیای آمریکا منادی نسخه ترکی اسلام روادار یا همان "اسلام آناتولیایی" می باشد. اعتقاد به مدارا، پرهیز از هرگونه خشونت و تروریسم، ترویج تفاهم و گفتگوی بین ادیان آسمانی و همچنین حمایت از فضای کسب و کار و توجه و اهتمام ویژه به مدرسه سازی و آموزش از اصول تفکر گولن می باشد. جماعت گولن دارای بیش از 1000 مدرسه در 130 کشور دنیا بوده و به اسلام میانه رو (آنچه در ایران اسلام آمریکایی خوانده می شود!) و ملی گرایی ترک (برگزاری المپیادهای بین المللی ترانه خوانی به زبان ترکی و دایر کردن کلاسهای ترویج زبان ترکی) گرایش دارد. طرفداران و حامیان جنبش گولن وی را حوجا افندی (استاد گرامی) خطاب می کنند و نام جنبش خود را "جنبش خدمت" می نامند. تعداد اعضا و حامیان این جنبش تصوف مآبانه (متعلق به طریقت نورچولار)، حدود 8 الی 10 میلیون نفر تخمین زده می شود که در ترکیه به عنوان «فتح الله چی» و در رسانه های غربی به عنوان «گولنیست» شناخته می شوند. طرفداران گولن، طیف ضد و نقیض، اسرارآمیز و گسترده ای از دینداران محافظه کار تا تحصیل کردگان و بازرگانان متوسط و مسلمانان نوگرای طرفدار اقتصاد بازار آزاد را تشکیل می دهند. «فتح الله چی ها» در بروکراسی ترکیه نیز نفوذ گسترده ای دارند و بنا بر باور سکولاریستها، نفوذ پیروان حوجا افندی در حدی است که آنها در ساختار قدرت سیاسی، قضایی و نظامی ترکیه، یک دولت پنهان (دولت در دولت) به وجود آورده اند.
اردوغان بویژه از سال 2007 و پس از تحکیم پایه های قدرت خود به مبارزه، پاکسازی و حتی انتقام گیری از دشمنان و مخالفان خود شامل سکولاریستها (طرفداران ارزشهای لائیسیته و اصول آتاترک مبنی بر جدایی دین از سیاست) و فرماندهان ارشد ارتش پرداخت. وی برای بسیاری از فرماندهان ارتش، بوروکراتهای عالیرتبه، قضات برجسته، و سیاستمداران کارکشته پرونده سازی نموده و با عناوین و اتهامات مختلف (واقعی و غیرواقعی) از قبیل تلاش برای کودتا و همدستی با گروههای غیرقانونی و تروریستی، آنها را روانه زندان های طولانی مدت نمود. اردوغان در این مبارزه تنها نبود و از حمایت گسترده قربانیان سیاستهای اولترا سکولار گذشته و اقشار پیشتر به حاشیه رانده شده در جامعه و متحدان و همفکرانش (و در راس آنها جماعت گولن) برخوردار بود که متعاقبا فراهم کردن تسهیلات و واگزاری پروژه های بزرگ عمرانی و مزایدات و احاله های دولتی به گولنچی ها پاداشی برای این همراهی بود. البته اردوغان و گولن حداقل در دو موضوع کلی با یکدیگر اختلاف داشتند یکی در موضوع منافع اقتصادی و دیگری در تفسیر اسلام گرایی. افزون بر اینها اردوغان علاقه ای به اینکه محبوبیت و اقتدار خود را با فرد دیگری سهیم باشد ندارد. ولی وجود دشمن مشترک و ضرورت مبارزه و سرکوب آن مانع از سربرآوردن اختلافات شده بود. با اوج گیری بلندپروازی های سیاسی و اقتصادی اردوغان از سال 2011 میزان اختلافات وی با حوجا افندی نیز شدت گرفت و وقتی اردوغان تصمیم به تعطیل کردن درسخانه ها (کلاسهای تقویتی) به عنوان یکی از منابع اصلی درآمدزایی جماعت گولن گرفت این تصمیم توسط جماعت به عنوان اعلان جنگی آشکار تلقی شد. در اینجا بود که ضربه شصت نشان دادن ها شروع شد: پیدا شدن دستگاه شنود در دفتر کار اردوغان در ماه دسامبر گذشته و عملیات بی سابقه پلیس ترکیه در روز 17 دسامبر (افراد پلیس عمدتا از هواداران گولن هستند) و حکم دستگیری دهها نفر از تکنوکراتها، تجار و فرزندان چندین وزیر دولت اردوغان (وزیر کشور، وزیر اقتصاد، وزیر شهرسازی) توسط دادستان کل استانبول (طرفداران گولن نفوذ زیادی در سیستم قضایی ترکیه دارند) بلافاصه نگاهها را متوجه جماعت نمود.

دلایل خارجی:
یک- سیاست خارجی ناکارآمد
احمد داوداغلو به عنوان معمار سیاست خارجی اردوغان با دکترین «تنش صفر با همسایگان» سکان کشتی دیپلماسی ترکیه را بدست گرفت. وی با سفر به کشور دشمن دیرینه ارمنستان و تدابیری از قبیل مقررات لغو روادید برای اتباع کشورهای عربی- اسلامی، سیاست فاصله گرفتن از غرب (اروپا) و چرخش به شرق (جهان اسلام) و نزدیکتر شدن به آمریکا را در پیش گرفت. همچنین در ابتدای تحولات موسوم به بهار عربی در اواخر سال 2010، اردوغان در قامت یک ابرقدرت منطقه ای و قهرمان وارد کارزار شد. وی اسلامگرایی دموکراتیک ترکیه و شخص خودش و حزبش را الگویی برای کشورهای در معرض انقلاب معرفی کرد ولی خطای استراتژیک و اشتباهات محاسباتی سیاست خارجی ترکیه در منطقه بویژه در قبال جنگ داخلی سوریه، مصر پس از حاکیمت مجدد نظامیان و نزدیکی بیش از حد به کردستان عراق به بهای تنش با دولت مرکزی آن کشور، در چارچوب سیاست علوی (شیعه) ستیزی و سُنی گرایی دولت اردوغان در داخل و خارج (سوریه و عراق) وجهه منطقه ای ترکیه را به شدت خدشه دار نموده است. بازرگانان ترک از زیان کنندگان اصلی این رویکرد هستند.

دو- مبادلات مالی و پولی با ایران و کمک به دور زدن تحریمها
اسلامگرایان ترکیه علاقه وافری به گسترش روابط با جمهوری اسلامی در ایران به هر قیمتی دارند. زمانیکه نجم الدین ارباکان در سال 1996 به عنوان اولین نخست وزیر اسلامگرا به قدرت رسید اولین سفر سیاست خارجی خود را به ایران اختصاص داد که قرارداد مهم گازی با ایران را به همراه داشت. این سفر خشم شدید مقامات آمریکایی را باعث شد. دولت اردوغان نیز توسعه روابط با ایران را در اولویت برنامه سیاست خارجی خود قرار داده بود. البته اختلاف بر سر سوریه باعث شده بود از سال 2011 ایران و ترکیه روابط پرفراز و نشیبی داشته باشند. کمک به دور زدن تحریمهای بین المللی با اصرار بر خرید نفت و گاز ایران با استفاده از روشهای غیرمتعارف از قبیل دخیل کردن دلالهای مساله دار بین المللی مانند بابک زنجانی و رضا ضراب و دخالت دادن بانک دولتی خلق بانک، پولشویی، رشوه، پرداخت بهای نفت و گاز وارداتی بوسیله طلا بقدری رسواگرانه بود که باعث شد موج جدیدی از تظاهرات و در پی آن استعفاها و تغییرات گسترده در کابینه ترکیه ایجاد شود.

 سال 2014 سال سرنوشت
 اردوغان بطور فزاینده علاقه دارد تا در جامه یک سلطان و به تعبیر بهتر در ردای یک خلیفه عثمانی ظاهر شود. وی در سال 2013 روزهای سختی را پشت سر گذاشت تا در سال 2014 به مصاف سرنوشت برود. اردوغان توانسته بود حوادث گذشته مانند گزی پارک ، ارگنه کن، بالیوز، لغو کلاسهای تقویتی (درسخانه)، طرح محدودیت فروش مشروبات الکلی، تفکیک خوابگاههای دخترانه و پسرانه و ... را مدیریت کند ولی عملیات 17 دسامبر 2013 صحت و سلامت اقتصادی و اخلاقی وی و دولتش را هدف گرفته است و سردادن شعارهای «دزد را بگیرید» و « اردوغان استعفا اردوغان استعفا » بطور کامل گویای میزان وخامت اوضاع در این کشور است چرا که کمتر از سه ماه دیگر، انتخابات محلی شهرداری ها و سپس، اولین انتخابات ریاست جمهوری به طور مستقیم برگزار خواهد شد. حزب مخالف جمهوری خواه خلق برای کلانشهرهای استانبول، آنکارا و ازمیر کاندیداهای خارج حزبی و قدرتمندی را معرفی کرده است و شکست حزب اردوغان در این شهرها، راه را برای شکست کامل وی هموار خواهد کرد چرا که پس از انتخابات شهرداری ها، اولین انتخابات مستقیم ریاست جمهوری در این کشور برگزار خواهد شد که اردوغان طمع شدیدی برای برنده شدن در آن دارد. این دو انتخابات، آینده اردوغان و سرنوشت حزب تحت امرش را تعیین خواهد کرد. به نظر می رسد در سال 2014 اردوغان سخت ترین روزهای خود را در پیش خواهد داشت.