گوناز تی وی ۱۴ شهریور ۱۳۹۹: برندا شیفر: «ترس از فروپاشی امپراطوری فارسی مانع از برقراری دموکراسی در ایران است»
«ترس از فروپاشی امپراطوری فارسی مانع از برقراری دموکراسی در ایران است»
برندا شیفر: «ترس از فروپاشی امپراطوری فارسی مانع از برقراری دموکراسی در ایران است»
برندا شیفر، نویسنده آمریکایی-اسرائیلی و تحلیلگر مسائل خاورمیانه، در مقاله ای تحت عنوان «جامعه چند اتنیکی ایران توضیح می دهد که چرا تهران از دموکراسی می ترسد» استدلال می کند که ترس از فروپاشی امپراطوری فارسی و متعاقبا استقلال ملت های غیر فارس، مانع از برقراری دموکراسی در ایران است چرا که در یک ساختار دموکراتیک، ملت فارس جایگاه ویژه فعلی خود به عنوان یک قوم غالب و ملت مسلط که زبان، فرهنگ و هویت خود را بر دیگر اتنیک ها و ملت های غیر فارس تحمیل کرده است از دست خواهد داد.
برندا شیفر در این مقاله که در نشریه «نشنال اینترنست» منتشر شده می افزاید که همین ترس از فروپاشی امپراتوری فارسی باعث شده جمهوری اسلامی و نیروهای عمده اپوزیسیون بر علیه هر تغییر دموکراتیکی با یکدیگر و بر ضد اقلیت ها و ملت های غیر فارس متحد شوند.
این کارشناس برجسته امور ترک های آذربایجانی که تز دکترای خود را با عنوان «تشکیل هویت جمعی آذربایجانی پس از انقلاب ایران و متلاشی شدن اتحاد جماهیر شوروی» نوشته است، با اشاره به اینکه «ایران با یک معمای دموکراسی روبرو است» ادامه می دهد: در کشورهای چند اتنیکی مانند ایران که یک اتنیک غیر اکثریت یعنی اتنیک فارس بر دیگر اتنیک ها سیطره دارند، دموکراتیک سازی، خطر از دست رفتن امپراتوری فارسی را در پی دارد.
خانم شیفر خاطر نشان می کند که قرن بیستم شاهد فروپاشی امپراتوری های چند اتنیکی بود بطوریکه اتباع امپراتوری ها به شهروندان کشورها تبدیل شدند و اتنیک های تحت سلطه از اتنیک حاکم و مرکزی جدا شدند. ولی ایران یکی از معدود مناطقی است که در برابر امواج دموکراسی خواهی مقاومت کرد و توانست امپراتوری فارسی را حفظ کرده و بر حکمرانی بر مناطق وسیع و ملت هایی که از حقوق یکسان با ملت فارس برخوردار نیستند، ادامه دهد.
به باور این آذربایجان شناس شهیر و نویسنده کتاب «مرزها و برادران: ایران و چالش هویت آذربایجانی»، ملت های غیر فارس از جمله ترک های آذربایجانی، کردها، عرب ها، ترکمن ها، بلوچ ها و دیگر اتنیک ها بیش از نیمی از جمعیت ایران را تشکیل می دهند و در بیشتر استانهای مرزی ایران این گروه های اتنیکی غیر فارس زندگی می کنند که پیوندهای زبانی و فرهنگی با هم نژادان خود در کشورهای همسایه دارند. ترس تهران نسبت به از دست دادن امپراتوری فارسی، حرکت ایران به سمت دموکراسی را محدود می کند.
شیفر در ادامه می نویسد: مانند سایر امپراتوری های چند اتنیکی و چندملیتی، ایران با یک معمای دموکراسی روبرو است: در کشورهای چند اتنیکی که یک گروه غیر اکثریت بر اتنیک های دیگر غلبه دارند، دموکراتیک سازی خطر از دست رفتن آن امپراتوری را در پی دارد.
او تصریح می کند که سرکوب خشونت آمیز، مانع از آن می شود که گروه های قومی و ملی در ایران به دنبال خودگردانی و حق تعیین سرنوشت باشند. ولی با انجام اصلاحات و روندهای دموکراتیک سازی و در نتیجه از بین رفتن خطر مرگ، زندان و شکنجه، گروههای اتنیکی و ملی (مانند ترک های آذربایجانی) که تحت سلطه اتنیک دیگر (یعنی فارس ها) بوده اند در صدد کسب استقلال برخواهند آمد. جنگ داخلی در خلال تغییر رژیم و یا فروپاشی رژیم هم فرصتی را برای دستیابی به خودگردانی ایجاد می کند، زیرا نخبگان حاکم در اثر جنگ داخلی تضعیف می شوند و حتی گروه های اتنیکی که جنبش های استقلال طلبانه قدرتمندی ندارند غالباً از فرصت بهره برداری کرده و راه جدایی از مرکز را در پیش می گیرند. بنابراین، روند دموکراتیک شدن در ایران و از دست دادن امپراتوری فارسی بهم مرتبط و پیوسته هستند.
شیفر در ادامه می گوید به دلیل این ارتباط و پیوستگی، نگرانی از فروپاشی امپراتوری ها، برنامه های اصلاحی امپراتوری ها و کشورهای چند قومی را از بین برده است. بطور مثال، پس از اجرای برخی اصلاحات سیاسی و اقتصادی در شوروی در دوره میخاییل گورباچف، امپراتوری داخلی روسیه فروپاشید و سرزمین هایی را که صدها سال بر آنها سیطره داشت، از دست داد.
استاد دانشگاههای جرج تاون در آمریکا و حیفا و هرتزلیا در اسرائیل، سپس می افزاید: هر دو سیستم حاکمیتی که در قرن بیستم بر ایران حکومت کرده اند - یعنی پهلوی و جمهوری اسلامی - اقلیت های اتنیکی در ایران را سرکوب کرده و به آنها اجازه استفاده از زبان های خود در مدارس و نهادهای دولتی را نداده اند. هر دو رژیم پهلوی و جمهوری اسلامی، علیرغم برخورداری از جهت گیریهای عقیدتی و استراتژیک کاملاً متفاوت، سیطره ملت فارس و کاربرد انحصاری زبان فارسی را بر کشور تحمیل کرده اند.
شیفر در ادامه می افزاید که در دو سال و نیم گذشته، تظاهرات گسترده بر ضد رژیم در ایران در جریان بوده است، تظاهراتی که در تاریخ جمهوری اسلامی بی نظیر است، زیرا همه طبقات اقتصادی، اصناف مختلف و تقریباً همه استانها و شهرهای بزرگ ایران را شامل می شود. با این حال، ترس ناشی از از دست دادن امپراتوری فارسی، دست و بال جنبش دموکراسی خواهی در ایران را می بندد.
او سپس ادامه می دهد که بیشتر گروههای اصلی مخالف و جریانات اپوزیسیون ایران در خصوص حفظ سیطره فارسها و زبان فارسی در کشور با رژیم حاکم در ایران همدل هستند و به آن می پیوندند. رژیم ایران با مهارت و تبحر خاصی از این واقعیت به نفع خود بهره برداری می کند و به گروه های مخالف و اپوزیسیون هشدار می دهد که تغییر رژیم خطر از بین رفتن امپراتوری داخلی ایران را به همراه دارد. به نظر می رسد هم مخالفان اصلی و هم خود رژیم ایران آگاه هستند که دموکراتیک سازی می تواند منجر به از دست رفتن امپراتوری داخلی ایران شود، همانطور که در بسیاری از نقاط اتفاق افتاد. در حقیقت، برای یک دولت دموکراتیک در فردای ایران دشوار است که توضیح دهد چرا این کشور آزادی های مختلفی مانند آزادی جنسیت و آزادی مذهبی را مجاز می داند، اما آزادی فرهنگی و زبانی را برای نیمی از مردم کشور یعنی ملت های غیر فارس مجاز نمی داند. اگر یک رژیم جدید در ایران، این آزادی ها را مجاز نداند و به رسمیت نشناسد، نیاز به سرکوب خشونت آمیز اقلیت ها و عملا پایان دادن به دموکراسی خواهد داشت.
به باور این تحلیلگر مسائل خاورمیانه، رژیم حاکم بر ایران و جریان اصلی روشنفکران فارس و ایرانی ادعا می کنند که در واقع ایران کشوری متحد، یکدست و تافته جدا بافته است و یک موزاییک متنوع و خوشحال و متشکل از اقلیت های قومی است که قویا خود را ایرانی می دانند. علاوه بر این، اگر اعضای اقلیت های اتنیکی حاضر شوند هویت و فرهنگ بومی خود را کنار بگذارند و آسیمیله شوند، جمهوری اسلامی به آنها امکان دسترسی به منابع قدرت را می دهد. بطور مثال، علی شمخانی فرمانده سابق ارتش ایران از یک اتنیک عرب است و این نشان می دهد که اعضای اقلیت های اتنیکی در صورت از دست دادن هویت اتنیکی خود می توانند در رژیم ارتقای جایگاه پیدا کنند.
شیفر ضمن با چالش کشیدن ادعای روشنفکران فارس و ایرانی در ادامه در خصوص دلایل پابرجا بودن امپراتوری فارسی می نویسد: از جمله عواملی که حاکمیت ایران از آنها بهره برداری می کند عبارتند از تشدید درگیری میان اتنیک های مختلف که رژیم ایران مهارت و تبحر بالایی در آن دارد. مشکل دیگر این است که گروه ها و تشکیلات اتنیکی در خارج از کشور متمرکز و منسجم نیستند. همچنین، رژیم حاکم در ایران معمولاً فرمانداران و روسای نهادهای امنیتی مناطق متعلق به ملت های غیر فارس را که بومی آن مناطق نیستند، به آن مناطق منصوب می کند که معمولاً به زبان آن منطقه صحبت نمی کنند. بنابراین، برخلاف فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و یوگسلاوی، تعداد کمی از رهبران منطقه ای در مناطق غیر فارس وجود دارند که بخواهند از مرکز جدا شوند.
یک مشکل دیگر در احقاق حقوق ملت های غیر فارس خشونت ورزی تهران است چرا که رژیم و نهادهای آن، دست به حملات خشونت آمیز بر ضد جنبش های اتنیکی می زند. نابرابری اقتصادی در میان گروه های اتنیکی نیز ایران را چندپاره کرده است. استان های دارای اقلیت های اتنیکی فقیرتر هستند و از خدمات دولتی پایین تر و زیرساخت های با کیفیت پایین تر نسبت به مناطق فارس نشین برخوردار هستند. در مناطقی که عرب ها، کردها و بلوچ ها زندگی می کنند حتی از دسترسی کافی به آب هم محروم هستند. همچنین، اگرچه ممکن است بر طبق ادعای حاکمیت، وجود خانواده های مختلط و چند اتنیکی در ایران در شهرهای مرکزی رایج باشد، اما در استانهایی که زبانها و فرهنگهای اتنیکی غالب است، این مورد مصداق ندارد.
این تحلیلگر مسائل خاورمیانه، ظمن ابراز امیدواری نسبت به آینده جنبش های اتنیکی می نویسد: رسانه های جمعی و شبکه های اجتماعی در حال کمک کردن به تقویت و احیای هویت زبانی و اتنیکی هستند. اکثر جمعیت اقلیت های اتنیکی در ایران اخبار خود را از طریق تلویزیونهای ماهواره ای یا اینترنت به زبانهای مادری خود دریافت می کنند و نه از رسانه های فارسی زبان تحت کنترل دولت تهران. بسیاری از افراد، از طریق رسانه های خارجی، سفر به کشورهای همسایه و ارتباط با شبکه های اجتماعی، در حال بدست آوردن آگاهی و آشنایی با افتخارات اتنیکی خود هستند. در مقابل، رسانه های رسمی ایران اغلب بر اساس کلیشه های رایج، تصاویر بسیار منفی از اعضای گروه های اتنیکی ارائه می دهند. نسل های قبلی در ایران پیام و آموزه های رژیم پهلوی را درونی کرده و پذیرفته بودند که عبارت بود از اینکه اقلیت های اتنیکی نسبت به ملت بزرگ فارس - که بر آن اقلیت ها حکومت می کند - پست تر هستند. ولی نسل جدید دیگر پذیرای این پیام و آموزه ها نیست.
شیفر با اشاره به تقویت مجدد پان فارسیسم توسط حاکمیت جمهوری اسلامی می نویسد: در دو سال گذشته، رژیم حاکم در ایران که با اعتراضات و مخالفت های فزاینده و بعضا خشونت آمیزی روبرو بوده است، به عنوان راهی برای جلب تقویت حمایت گروه اصلی اتنیکی یعنی اتنیک و ملت فارس در ایران، به تقویت آموزه ها و پیام های ملی گرایانه فارسی روی آورده است. اگرچه این سیاست ممکن است ابزار مفیدی برای تشویق فارسها برای پایبندی به جمهوری اسلامی باشد اما در عین حال اقلیت های اتنیکی ایران را منزوی و تحریک می کند.
برندا شیفر در پایان مقاله خود اینگونه نتیجه گیری می کند: احتمالا جمهوری اسلامی ایران در معمای دموکراسی امپراتوری های چند ملیتی گیر افتاده است و هیچ راه روشنی برای دموکراتیک شدن بدون خطر از دست دادن بخشی از امپراتوری داخلی خود و یا کل آن را ندارد. مدافعان دموکراسی در ایران احتمالاً سخت در حال اندیشیدن هستند که چگونه با حفظ ایران کنونی، یک گذار دموکراتیک را مدیریت کنند. ممکن است عدالت اقتصادی برای اقلیت ها در استان ها مفید باشد. همچنین نگاه به تامین حقوق زبانی اتنیک های غیر فارس نه به عنوان تهدیدی برای یکپارچگی کشور بلکه به عنوان ابزاری بالقوه برای حفظ یکپارچگی کشور، مانند مورد کانادا، می تواند مفید باشد.
حتی ممکن است برخی از افراد و جریانات اتنیک فارس تصمیم بگیرند که دستیابی به دموکراسی از ادامه حاکمیت بر تمام استانهای مرزی ایران مهمتر است و برای بدست آوردن آزادی، خطر از دست دادن امپراتوری فارسی را به جان بخرند.
احمد هاشمی، گوناز تی وی، واشنگتن
No comments:
Post a Comment